- شلفینه
- شلفینه پارسی است چوز زهار زن
معنی شلفینه - جستجوی لغت در جدول جو
- شلفینه
- فرج زن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی است شلفینه
فرج زن، زن بدکار و فاحشه
آش قره قروت
ترف با
چوب دستی که چارپایان را به وسیله آن رانند، چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست و شو با آن کوبند کدین
شکرین، شیرین، نوعی حلوا
زرد زخم شیرینک، چوبی که جغرات را زنند تا مسکه بر آید
چوبی که چهارپایان را با آن می رانند، برای مثال اگر با من دگر کاوی خوری ناگه / به سر بر تیغ و بر پهلوی شنگینه (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۴۲) ، چوبی که گازران جامه را در وقت شستن با آن می کوبند، کدین، کدینه، کوبین
آشی که از قره قروت تهیه شده باشد، آش ترف، ترف با
مخمل دو خوابه را گویند. و آن جنسی بود مشهور از قماش ابریشمی
((شَ نَ یا نِ))
فرهنگ فارسی معین
چوب دستی که چارپایان را به وسیله آن رانند، چوبی که گازران پارچه و لباس را به هنگام شست وشو با آن کوبند، کدین
شیرینک، جوش های ریزی که بیشتر روی پوست بدن کودکان تولید می شود، زردزخم، شیرونه
یک نوع ماهی بزرگ و پستاندار که درازی بدنش به سه متر می رسد
پنهان، گنج
حلقه پشت در یا صندوق
آلت تناسل، و به معنای هزار
پیروان خلف بن عبدالصمد، گروهی که نماز را جز پشت سر رهنمود (امام) روا نمی دانستند
کشتی دریا
خوراکی که از شب مانده باشد، منسوب به شب
فرج زن
دامن چین دار که روی نظامی زنانه پوشند
مصغر شفه: لبک لب کوچک
زود شوش زنی که درگای شوس دهد
گاییدن
برخی آن را پرنده ای بزرگتر از زغن دانسته اند (برهان) و بعضی آن را قسمی گنجشک نوشته اند (پرندگان در لهجه کردی)