معنی شفیقه
- شفیقه(دخترانه)
- مؤنث شفیق، مهربان
واژههای مرتبط با شفیقه
شفیقه
- شفیقه
- شفیقه. مؤنث شفیق. (یادداشت مؤلف). رجوع به شفیق شود
شفیعه
- شفیعه
- مؤنث شفیع، شفاعت کننده
سفیقه
- سفیقه
- پرک نازک (پرک سکه)، زیغیچ چوبی که زیغ را گرد آن پیچند
شقیقه
- شقیقه
- درد نصف سر، گیجگاه
شفیهه
- شفیهه
- مصغر شفه: لبک لب کوچک
شفیره
- شفیره
- زود شوش زنی که درگای شوس دهد
شقیقه
- شقیقه
- گیجگاه، کنار پیشانی، در طب قدیم درد نصف سر، خواهر
رفیقه
- رفیقه
- مؤنث رفیق، دختر یا زنی که با مردی که همسرش نیست، رابطه عاشقانه داشته باشد
شقیقه
- شقیقه
- خواهر، گیج گاه، کنار پیشانی، جمع شقائق
