نیمۀ چیزی، نیمۀ هر چیز که به درازا شکافته شده باشد، نیمۀ شکافته شده بعد، دوری، سفر دور، مسافت دور و دراز، ناحیه و جهتی که مسافر قصد آن را دارد، راهی که پیمودن آن بر مسافر دشوار باشد مشقت، سختی و دشواری شقه کردن: کسی یا چیزی را از درازی دو نیمه کردن
نیمۀ چیزی، نیمۀ هر چیز که به درازا شکافته شده باشد، نیمۀ شکافته شده بعد، دوری، سفر دور، مسافت دور و دراز، ناحیه و جهتی که مسافر قصد آن را دارد، راهی که پیمودن آن بر مسافر دشوار باشد مشقت، سختی و دشواری شقه کردن: کسی یا چیزی را از درازی دو نیمه کردن
کلمه زجر است مقصور از شأشاء. (منتهی الارب). کلمه زجر است. (از تاج العروس). کلمه ای است که بدان گوسپند و خر را زجر کنند تا راه رود. (ازاقرب الموارد). و منه قولهم للبعیر: شاء لعنک اﷲ
کلمه زجر است مقصور از شأشاء. (منتهی الارب). کلمه زجر است. (از تاج العروس). کلمه ای است که بدان گوسپند و خر را زجر کنند تا راه رود. (ازاقرب الموارد). و منه قولهم للبعیر: شاء لعنک اﷲ
پیشی گرفتن بر کسی. (منتهی الارب). پیشی گرفتن. مقلوب شأی معتل اللام است. (از اقرب الموارد) ، اندوهناک کردن کسی را، در شگفت آوردن: شأنی فلان. شؤت به، به شگفت آمدم و مسرور و شادمان گردیدم از آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
پیشی گرفتن بر کسی. (منتهی الارب). پیشی گرفتن. مقلوب شأی معتل اللام است. (از اقرب الموارد) ، اندوهناک کردن کسی را، در شگفت آوردن: شأنی فلان. شُؤت ُ به، به شگفت آمدم و مسرور و شادمان گردیدم از آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر
تنگی تیره روزی بینوایی، گمراهی سختی بدبختی. یا شقاء اصغر. بدبختی کهین مقابل شقاء اکبر. و شقاء اوسط. یا شقاء اکبر. بد بختی مهین مقابل شقاء اصغر و شقاء اوسط. یا شقاء اواسط. بدبختی میانه مقابل شقاء اصغر و شقاء اکبر