جدول جو
جدول جو

معنی شف - جستجوی لغت در جدول جو

شف
(شَ)
شب. (از برهان) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری) ، سرشف. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
شف
(تَ)
جنبیدن، افزون شدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). افزون آمدن. (المصادر زوزنی چ بینش ص 308) (دهار) (تاج المصادر بیهقی). افزون کردن. (فرهنگ جهانگیری) ، کم گردیدن (از اضداد است). (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نقصان کردن. (برهان). کم کردن. (فرهنگ جهانگیری) ، سود کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (فرهنگ جهانگیری) ، اندوهگین کردن. (از المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (فرهنگ جهانگیری). اندوهگین ساختن. (برهان) ، نزارکردن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). نزار کردن غم تن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). لاغر کردن. (برهان) (فرهنگ جهانگیری). گداختن تن. (مصادراللغه زوزنی) ، دوام یافتن و ثابت شدن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، تنک شدن جامه. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا
شف
(شِف ف)
سود. (یادداشت مؤلف) (از برهان) ، زیان (از اضداد است). (یادداشت مؤلف) (از برهان)
لغت نامه دهخدا
شف
جامه نازک
تصویری از شف
تصویر شف
فرهنگ لغت هوشیار
شف
تقدم، برتری، سهم حق، شال گردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شفا
تصویر شفا
(پسرانه)
بهبود یافتن از بیماری، تندرستی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شفیقه
تصویر شفیقه
(دخترانه)
مؤنث شفیق، مهربان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شفیعه
تصویر شفیعه
(دخترانه)
مؤنث شفیع، شفاعت کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شفیع
تصویر شفیع
(پسرانه)
شفاعت کننده، پایمرد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شفق
تصویر شفق
(دخترانه و پسرانه)
سرخی افق پس از غروب آفتاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شفروه
تصویر شفروه
(پسرانه)
نام یکی از خاندانهای مشهور اصفهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شفوی
تصویر شفوی
لبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفه
تصویر شفه
لب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفویه
تصویر شفویه
ساز دهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفویات
تصویر شفویات
لب شکافتگان تیره نانوک ها (نعناع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفوق
تصویر شفوق
دلسوز، مهربان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفوده
تصویر شفوده
هفته اسبوع (از شنبه تا جمعه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفنین البحری
تصویر شفنین البحری
سفره ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفنین
تصویر شفنین
یونانی تازی گشته بوتیمار فرمخورک از مرغان آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفهی
تصویر شفهی
لبی زبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفنه
تصویر شفنه
تیز بین تیز نگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفهه
تصویر شفهه
لب
فرهنگ لغت هوشیار
شفاعت کننده خلق پایمرد مردان محمد ص بن عبدالله: شفیع الوری خواجه بعث و نشر امام الهدی صدر دیوان حشر. (سعدی. کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفهیه
تصویر شفهیه
لبی سه وات را لبی گویند ب - ف - م
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفی
تصویر شفی
نمایان شده شخص، نزدیک شدن آفتاب به غروب، برآمدن ماه نو جمع شفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیر
تصویر شفیر
کناره پلک چشم که مژه بر آن می روید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیره
تصویر شفیره
زود شوش زنی که درگای شوس دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیع
تصویر شفیع
خواهشگر که برای دیگری شفاعت خواهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیعا
تصویر شفیعا
خظ شکسته را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
سوز سرما خنکی، باد سرد، گرمی آفتاب از واژگان دو پهلو، تنک گردیدن جامه نازک شدن جامه، چیز کم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیق
تصویر شفیق
مهربان، دلسوز، رحیم، پرمهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفیهه
تصویر شفیهه
مصغر شفه: لبک لب کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفنتری
تصویر شفنتری
پراکنده پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفا
تصویر شفا
بهبود، درمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شفاعت
تصویر شفاعت
خواهشگری
فرهنگ واژه فارسی سره