جدول جو
جدول جو

معنی شعشعات - جستجوی لغت در جدول جو

شعشعات
درخشش و پرتو و روشنی آفتاب
تصویری از شعشعات
تصویر شعشعات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشعشعات
تصویر تشعشعات
پرتوها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشعشعات
تصویر تشعشعات
جمع تشعشع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعشعان
تصویر شعشعان
دراز، تابنده، لطیف، سبک، نیکوخلقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخشعات
تصویر تخشعات
جمع تخشع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شائعات
تصویر شائعات
جمع شائعه، سرت ها، اخبار راست و دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
جمع شائعه، سرت ها (اخبارراست و دروغ) مونث شایع خبری که شیوع یافته (راست یا دروغ)، جمع شایعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعشعانی
تصویر شعشعانی
خوب آفرید، تابان، کش (لطیف) - تابنده، لطیف، نیکو خلقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعریات
تصویر شعریات
جوجه های کرکس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعاعیات
تصویر شعاعیات
ریشه پاییان
فرهنگ لغت هوشیار
کاندوله کاندول از گیاهان کاندوله از گیاهان درختچه ایست از تیره گزها جزو رده دو لپه ییهای پیوسته گلبرگ که شبیه تیره زیتونیان است. ارتفاع آن بین یک تا دو متر است. ساقه اش راست و منشعب و زاویه دار و برگهایش ریز و کوچکند. از اندامهای این گیاه بوی مطبوعی استشمام میگردد. در تداوی برگ و پوست ساقه آن را به عنوان اشتها آور و مدر بکار می بردند شیشعان در اکثر نقاط ایران خصوصا خراسان و کنار رودخانه های کرج و آذربایجان می روید دار شیشعان قندول عراثا عود البرق. گل این کیاه را در کتب دارویی به نام نورالقندول می نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعشعانی
تصویر شعشعانی
((شَ شَ))
تابنده، لطیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شایعات
تصویر شایعات
((یِ))
جمع شایعه، خبرهای شیوع یافته (راست یا دروغ)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیشعان
تصویر شیشعان
دارشیشعان، درختی کوتاه و خاردار با پوست سرخ رنگ و خوش بو و گل های زرد که پوست آن در طب قدیم برای تسکین درد دندان به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشعات
تصویر اشعات
جمع اشعه، جمع شعاع، پرتوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعشعه
تصویر شعشعه
تابندگی، تابناکی، روشنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعشاع
تصویر شعشاع
دراز، زیرک، کار دان، پراکنده، (لطیف)، کویک هندی از درختان
فرهنگ لغت هوشیار
رمن نادرست از شعبه شاخه ها جمع شعبه (بسیاق عربی شاخته اند) فروع شاخه ها، نزد قدما بیست و چهار است: دو گاه، سه گاه، چهار گاه، پنچ گاه، عشیرا، نوروز عرب، نوروز خارا، نوروز بیاتی، ماهور، حصار، نهفت، غزال، اوج، نیریز، مبرقع، رکب، صبا، همایون، زوالی، اصفهانک، روی عراق، نهاوند، فوزی، محیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعشعه
تصویر شعشعه
پراکنده شدن نور و روشنایی آفتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشرات
تصویر عشرات
عشره، مرتبۀ بعد از آحاد، از ده تا نود، دهگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعبات
تصویر شعبات
شعبه ها، بخشهایی از یک فروشگاه، شرکت یا اداره، شاخه های درخت، جمع واژۀ شعبه
در موسیقی مجموع بیست و چهار شعبه ای که دوازده مقام موسیقی را تشکیل می دادند
فرهنگ فارسی عمید
جمع عشره، دهگان دهایی ها جمع عشره مرتبه بعد از آحاد (در اعداد) که از 10 تا 99 را شامل است دهگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعشعه
تصویر شعشعه
((شَ شَ عَ یا عِ))
پراکنده شدن نور
فرهنگ فارسی معین
کم پراکنده: چون سایه، تابنده، شید پراکنی نور افکندن نور پراکندن، تابنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعشع
تصویر شعشع
تابنده، روشنایی دهنده، تابان، درخشنده، درخشان، تاب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعشع
تصویر شعشع
((شَ شَ))
نور افکندن، تابنده
فرهنگ فارسی معین