جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شعشعانی

شعشعانی

شعشعانی
خوب آفرید، تابان، کش (لطیف) - تابنده، لطیف، نیکو خلقت
شعشعانی
فرهنگ لغت هوشیار

شعشعانی

شعشعانی
مرد دراز نیکوخلقت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). دراز. (از اقرب الموارد). و رجوع به شعشعان شود، تابنده. (فرهنگ فارسی معین) ، لطیف. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

شعشعانه

شعشعانه
ماده شتر دراز نیکوخلقت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

شعشعان

شعشعان
دراز و نیکوخلقت. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). نیکو. (مهذب الاسماء). و رجوع به شعشاع و شعشع و شعشعانی شود
لغت نامه دهخدا

شاشدانی

شاشدانی
شاشدان، مبوله، کمیزدان، ظرف شب، رجوع به شاشدان شود، محل کمیز انداختن و شاشیدن و پلیدی افکندن در کوی و برزن
لغت نامه دهخدا

فعفعانی

فعفعانی
جبان. (اقرب الموارد). مرد بددل. (منتهی الارب) ، چوبان. (از اقرب الموارد). شبان. (منتهی الارب) ، قصاب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، شیرین سخن ترزبان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا