جدول جو
جدول جو

معنی شعالیل - جستجوی لغت در جدول جو

شعالیل
(شَ)
متفرق: ذهبوا شعالیل، رفتند پریشان متفرق. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). پریشان و متفرق. (آنندراج). رجوع به شعاریر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شگالیو
تصویر شگالیو
نان یا گوشتی که بر روی آتش بریان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
کاروکوشش بسیار، پرکاری، عمل به کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شعاریر
تصویر شعاریر
پریشان، متفرق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضالیل
تصویر اضالیل
گمراهی، راه خود را گم کردن، کنایه از از راه راست منحرف شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوالیه
تصویر شوالیه
نجیب زاده ای که از طرف شاه منصب افتخاری به او داده می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شنگلیل
تصویر شنگلیل
زنجبیل، گیاهی پایا، با برگ های دراز و باریک شبیه برگ نی، گل هایی خوشه ای و زرد رنگ و ساقه ای معطر که مزه ای تند دارد و به عنوان ادویه و دارو به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعالیق
تصویر تعالیق
تعلیقه ها، آنچه بر حاشیه کتاب بنویسند، جمع واژۀ تعلیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
اکلیل ها، تاج ها، افسرها، دیهیم ها، جمع واژۀ اکلیل
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
جمع واژۀ شملول. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شملول شود، متفرق. پریشان: ذهبوا شمالیل. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) ، جامۀ شکافته و کفته. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
جمع واژۀ یعلول. (منتهی الارب). جمع واژۀ یعلول، به معنی حباب آب. (آنندراج) ، ابرهای برهم نشسته. ابرسخت سفید. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یعلول شود
لغت نامه دهخدا
به گونه رمن پنجه شاخه ها شاخه های کوچکی که بر سر یک شاخه روید، پاره پاره ها جامه های پاره، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یعالیل
تصویر یعالیل
جمع یعلول، سیاب ها گنبدک ها شتران دو کوهانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
کوشش، پر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعالیم
تصویر تعالیم
جمع تعلیم، آموزش ها جمع تعلیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعالین
تصویر جعالین
جمع جعال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
جمع اکلیل، افسرها بساک ها جمع اکلیل سر بندها تاجها افسرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضالیل
تصویر اضالیل
گمراهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صعالیک
تصویر صعالیک
جمع صعلوک، درویشان بی برگان، دزدان تازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعالیق
تصویر تعالیق
جمع تعلیقه، فرمان ها شهنویس ها جمع تعلیقه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی اسوار، نژاده نجیب زاده ای که در گروه فارسان قرون وسطی پذیرفته شده باشد فارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شگالیو
تصویر شگالیو
آن چه که بر روی اخگر آتش پزند و از نان و گوشت و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعانین
تصویر شعانین
سریانی تازی شده واپسین یکشنبه یکشنبه پیش از جشن برخاست عیسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
((فَ یَّ))
کوشش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوالیه
تصویر شوالیه
((شُ یِ))
نجیب زاده ای که در قرون وسطی از طرف شاه منصب افتخاری گرفته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شگالیو
تصویر شگالیو
((شُ))
سکالیو. سکارو. سکالو، آن چه که بر روی اخگر آتش پزند از نان و گوشت و جز آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعالیق
تصویر تعالیق
((تَ))
جمع تعلیقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
کوشش، تکاپو، کار و جنبش، کنشگری، کنش وری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکالیل
تصویر اکالیل
افسرها، بساک ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
Activity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
atividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
деятельность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
Aktivität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
aktywność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فعالیت
تصویر فعالیت
активність
دیکشنری فارسی به اوکراینی