- شرهان
- کادمند
معنی شرهان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گران کردن، پیشخرید، گران خریدن، گرو گذاشتن
حجت، دلیل قاطع وروشن
فرنود، نخش، پروهان
سرخرگ
پرنگ برنج پارسی تازی گشته شبه سیاه تلواز گیاهان
شاخ بره نام دوستاره که درآغازبهاردر آسمان دیده می شوند
رگ جهنده، و آن رگی است که از قلب میروید و جدا میشود، سرخرگ
خشکسال
ترسان، نگران مضطرب پریشان
حجت، دلیل، دلیل قاطع
رگی که خون را از قلب به قسمت های مختلف بدن می رساند، سرخ رگ
پیاپی ریزان و روان، باران
گرو بستن، شرط بستن، شرط بندی در اسب دوانی
شرنده، در حال شریدن، ویژگی آبی که پیاپی فروریزد و روان باشد
جمع رهن، گرو