حالت و کیفیت شرمسار. خجلت. شرمندگی. (فرهنگ فارسی معین). خجالت و شرمندگی. (ناظم الاطباء). خجل. خجلت. سرافکندگی. انفعال. (یادداشت مؤلف) : و آنجا که من نباشم گویی مثال من نیک است کت نیاید زین کار شرمساری. منوچهری. خواهم که در این گناهکاری سیماب شوم ز شرمساری. نظامی. زنده بر دار کرد و باک نبرد تا چو دزدان به شرمساری مرد. نظامی. ز شغلی کزو شرمساری رسد به صاحب عمل رنج و خواری رسد. نظامی. شب ازشرمساری و فکرت نخفت سحرگه پرستاری از خیمه گفت. سعدی (بوستان). مرا شرمساری ز روی تو بس دگر شرمسارم مکن پیش کس. سعدی (بوستان). با وجود شرمساری و بیم سنگساری گفت... (گلستان سعدی)
حالت و کیفیت شرمسار. خجلت. شرمندگی. (فرهنگ فارسی معین). خجالت و شرمندگی. (ناظم الاطباء). خجل. خجلت. سرافکندگی. انفعال. (یادداشت مؤلف) : و آنجا که من نباشم گویی مثال من نیک است کت نیاید زین کار شرمساری. منوچهری. خواهم که در این گناهکاری سیماب شوم ز شرمساری. نظامی. زنده بر دار کرد و باک نبرد تا چو دزدان به شرمساری مرد. نظامی. ز شغلی کزو شرمساری رسد به صاحب عمل رنج و خواری رسد. نظامی. شب ازشرمساری و فکرت نخفت سحرگه پرستاری از خیمه گفت. سعدی (بوستان). مرا شرمساری ز روی تو بس دگر شرمسارم مکن پیش کس. سعدی (بوستان). با وجود شرمساری و بیم سنگساری گفت... (گلستان سعدی)
شرمساری کردن. (ناظم الاطباء). خجالت کشیدن. (فرهنگ فارسی معین) : شاهدان درجلوه و من شرمسار کیسه ام ای فلک این شرمساری تا به کی باید کشید. حافظ. می کشد سرو پیش بالایت شرمساری ز قد کوته خویش. امیر شامی سبزواری (از آنندراج). رجوع به شرمساری بردن شود
شرمساری کردن. (ناظم الاطباء). خجالت کشیدن. (فرهنگ فارسی معین) : شاهدان درجلوه و من شرمسار کیسه ام ای فلک این شرمساری تا به کی باید کشید. حافظ. می کشد سرو پیش بالایت شرمساری ز قد کوته خویش. امیر شامی سبزواری (از آنندراج). رجوع به شرمساری بردن شود
شرمندگی. شرمساری. خجلی. (یادداشت مؤلف). شرمگینی. (فرهنگ فارسی معین) : نهاد از شرمناکی دست بر رخ سپاسش برد و بازش داد پاسخ. نظامی. ، حیا و شرم. کمرویی. (یادداشت مؤلف) : بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه رویی بدین خوش زبانی. فرخی. نارفته میانشان ز پاکی الا نظری به شرمناکی. نظامی. بر آن کس چون ببخشد نشو خاکی که دارد چون بنفشه شرمناکی. نظامی. لیلی به هزار شرمناکی آمد بر آن غریب خاکی. نظامی
شرمندگی. شرمساری. خجلی. (یادداشت مؤلف). شرمگینی. (فرهنگ فارسی معین) : نهاد از شرمناکی دست بر رخ سپاسش برد و بازش داد پاسخ. نظامی. ، حیا و شرم. کمرویی. (یادداشت مؤلف) : بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه رویی بدین خوش زبانی. فرخی. نارفته میانشان ز پاکی الا نظری به شرمناکی. نظامی. بر آن کس چون ببخشد نشو خاکی که دارد چون بنفشه شرمناکی. نظامی. لیلی به هزار شرمناکی آمد بر آن غریب خاکی. نظامی
قصبۀ مرکز بخش گرمسار تابع شهرستان دماوند، نام قدیم قشلاق، واقع در 109 هزارگزی خاور تهران و 2 هزارگزی جنوب شوسۀ تهران، خراسان و 3 هزارگزی جنوب ایستگاه گرمسار. هوای آن معتدل ودارای 2375 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه حبله رود و محصول آن گندم و جو، پنبه، بنشن، خربزه، انگور، انار و انجیر و شغل اهالی زراعت و کسب. در حدود 70 دکان مختلفه دارد. ادارات دولتی گرمسار عبارتند: از بخشداری، شهرداری و نمایندگی بانک ملی و کشاورزی، دستۀ ژاندارمری، پست و تلگراف و تلفن، دبیرستان 9 کلاسۀ پسران و دبستان 6 کلاسه دختران، محضر رسمی، تلفن شهری. کار خانه تصفیۀ پنبه و عدل بندی آن در اراضی ساروزن بالا متصل به گرمسار واقع و در سال 3 ماه کار میکند و در حدود 35 تن کارگر دارد. از آثار قدیمۀ آن آب انبار نصرالله است. راه فرعی به جادۀ شوسه دارد. سابقاً راه شوسۀ تهران خراسان از این قصبه میگذشته ودر بهبود اقتصادی آن دخیل بوده. فعلاً راه از دوهزارگزی قصبه میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
قصبۀ مرکز بخش گرمسار تابع شهرستان دماوند، نام قدیم قشلاق، واقع در 109 هزارگزی خاور تهران و 2 هزارگزی جنوب شوسۀ تهران، خراسان و 3 هزارگزی جنوب ایستگاه گرمسار. هوای آن معتدل ودارای 2375 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه حبله رود و محصول آن گندم و جو، پنبه، بنشن، خربزه، انگور، انار و انجیر و شغل اهالی زراعت و کسب. در حدود 70 دکان مختلفه دارد. ادارات دولتی گرمسار عبارتند: از بخشداری، شهرداری و نمایندگی بانک ملی و کشاورزی، دستۀ ژاندارمری، پست و تلگراف و تلفن، دبیرستان 9 کلاسۀ پسران و دبستان 6 کلاسه دختران، محضر رسمی، تلفن شهری. کار خانه تصفیۀ پنبه و عدل بندی آن در اراضی ساروزن بالا متصل به گرمسار واقع و در سال 3 ماه کار میکند و در حدود 35 تن کارگر دارد. از آثار قدیمۀ آن آب انبار نصرالله است. راه فرعی به جادۀ شوسه دارد. سابقاً راه شوسۀ تهران خراسان از این قصبه میگذشته ودر بهبود اقتصادی آن دخیل بوده. فعلاً راه از دوهزارگزی قصبه میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان کلیجان رستاق که در بخش مرکزی شهرستان ساری و 10 هزارگزی جنوب خاوری ساری و یکهزار گزی باختر راه عمومی ساری به دو دانگه قرار دارد کوهستانی و معتدل و مرطوب است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود تجن و چشمه و محصول آنجا برنج و غله و پنبه و میوه و عسل است و شغل مردم زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان کلیجان رستاق که در بخش مرکزی شهرستان ساری و 10 هزارگزی جنوب خاوری ساری و یکهزار گزی باختر راه عمومی ساری به دو دانگه قرار دارد کوهستانی و معتدل و مرطوب است و 100 تن سکنه دارد. آب آن از رود تجن و چشمه و محصول آنجا برنج و غله و پنبه و میوه و عسل است و شغل مردم زراعت است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
ابومحمد عبدالله بن اسحاق الرمجاری الزاهد الانماطی. از مردم رمجار نیشابور است. وی از ابراهیم بن اسحاق انماطی سماع کرد و به سال 351 هجری قمری بسن 83سالگی درگذشت. (از لباب الانساب)
ابومحمد عبدالله بن اسحاق الرمجاری الزاهد الانماطی. از مردم رمجار نیشابور است. وی از ابراهیم بن اسحاق انماطی سماع کرد و به سال 351 هجری قمری بسن 83سالگی درگذشت. (از لباب الانساب)