شرمندگی. شرمساری. خجلی. (یادداشت مؤلف). شرمگینی. (فرهنگ فارسی معین) : نهاد از شرمناکی دست بر رخ سپاسش برد و بازش داد پاسخ. نظامی. ، حیا و شرم. کمرویی. (یادداشت مؤلف) : بدین شرمناکی بدین خوب رسمی بدین تازه رویی بدین خوش زبانی. فرخی. نارفته میانشان ز پاکی الا نظری به شرمناکی. نظامی. بر آن کس چون ببخشد نشو خاکی که دارد چون بنفشه شرمناکی. نظامی. لیلی به هزار شرمناکی آمد بر آن غریب خاکی. نظامی