قطعه ای از گوشت مانند شریحه و شریح یا قطعه ای از گوشت فربه بدرازابریده. (از تاج العروس). پارۀ گوشت فربه بدرازابریده، یا عام است. (از منتهی الارب) ، قطعه ای از گوشت. (از اقرب الموارد) (تاج العروس). یک پرده. یک ورقه از گوشت. (یادداشت مؤلف) : پردۀ کوچک چو یک شرحه کباب می بپوشد صورت صد آفتاب. مولوی. ، آهوی کشتۀ خشک نابریده. (منتهی الارب). - شرحه شرحه، پارچه پارچه. (غیاث اللغات). پاره پاره. قطعه قطعه. پارچه پارچه. (ناظم الاطباء). ریش ریش: سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق. مولوی. ده زکوه روی خوب ای خوبرو شرح جان شرحه شرحه بازگو. مولوی
قطعه ای از گوشت مانند شریحه و شریح یا قطعه ای از گوشت فربه بدرازابریده. (از تاج العروس). پارۀ گوشت فربه بدرازابریده، یا عام است. (از منتهی الارب) ، قطعه ای از گوشت. (از اقرب الموارد) (تاج العروس). یک پرده. یک ورقه از گوشت. (یادداشت مؤلف) : پردۀ کوچک چو یک شرحه کباب می بپوشد صورت صد آفتاب. مولوی. ، آهوی کشتۀ خشک نابریده. (منتهی الارب). - شرحه شرحه، پارچه پارچه. (غیاث اللغات). پاره پاره. قطعه قطعه. پارچه پارچه. (ناظم الاطباء). ریش ریش: سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق. مولوی. ده زکوه روی خوب ای خوبرو شرح جان شرحه شرحه بازگو. مولوی
تبارستایی کنگره ستاوند مهتابی، فزونی هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات. صدا و آواز پا (خصوصا)، هر صدا (عموما)
تبارستایی کنگره ستاوند مهتابی، فزونی هر یک از مثلثها یا مربعهایی که نزدیک به هم در بالای قصر یا دیوار گرد قلعه و شهر بنا کنند کنگره، جمع شرفات. صدا و آواز پا (خصوصا)، هر صدا (عموما)