معنی شرطه شرطه شُرطِه نگهبان و پاسبان شهر، افسر شهربانی، نگهبان برگزیدۀ حاکمبادی که برای کشتی رانی مساعد باشد و کشتی را به مقصد برساند، باد موافق نگهبان و پاسبان شهر، افسر شهربانی، نگهبان برگزیدۀ حاکمبادی که برای کشتی رانی مساعد باشد و کشتی را به مقصد برساند، باد موافق تصویر شرطه فرهنگ فارسی عمید