قطعه ای از گوشت مانند شریحه و شریح یا قطعه ای از گوشت فربه بدرازابریده. (از تاج العروس). پارۀ گوشت فربه بدرازابریده، یا عام است. (از منتهی الارب) ، قطعه ای از گوشت. (از اقرب الموارد) (تاج العروس). یک پرده. یک ورقه از گوشت. (یادداشت مؤلف) : پردۀ کوچک چو یک شرحه کباب می بپوشد صورت صد آفتاب. مولوی. ، آهوی کشتۀ خشک نابریده. (منتهی الارب). - شرحه شرحه، پارچه پارچه. (غیاث اللغات). پاره پاره. قطعه قطعه. پارچه پارچه. (ناظم الاطباء). ریش ریش: سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق. مولوی. ده زکوه روی خوب ای خوبرو شرح جان شرحه شرحه بازگو. مولوی