- شراس
- پارسی تازی شگته به شیوه قلب سریش چسب
معنی شراس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدخویی، ستیز ستیزه
بد خلقی، بد خویی کردن
بدخویی، بدخلق شدن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خادم، عابد، طبقه و گروهی از روحانیون مسیحی، نام سردار ایرانی مسیحی در زمان پادشاهی نوشزاد فرزند انوشیروان پادشاه ساسانی
ایوان
هول، آلارم، وحشت
گندمکوبی خرمن کوبی
آس عصاری
جمع حارس پاسبانان نگاهبانان
خم فروش خمگر آسی که باخر گردانند، آسی که با چاروا گردانند (اعم از خر و گاو و جز آنها)، یا خراس خراب. آسمان
بام، مهتابی، ایوان وسیع
پارسیی تازی گشته سریش بدخوی
بهترین داراک، بدترین داراک از واژگان دوپهلو نام گروهی ازرویگردانان (خوارج)
پیاپی ریزان و روان، باران
مرغراه راهی که ازمیان مرغزار بند کفش از دوال، جمع شرک، گیاه خشک باران رسیده
تابخانه جای نشستن درآفتاب زمستان
افراشته دکل بادبان گردن شتر سایبان، زه کمان، چادرشامیانه بادبان کشتی، خیمه شامیانه، سایبان، زه کمان که مادام بر کمان است، گردن شتر، جمع اشرعه شرع
پاره آتش که برجهد
آشامیدنی، نوشیدنی آب
خرید، فروش، کناره کنار، فروش ازواژگان دوپهلو، بهای کالا خریدن، فروش (از اضداد)
خادم معبد، خادم
شناسنده و دریابنده
هراسیدن، بیم، ترس، خوف
آنچه از آتش به هوا می پرد
علاج کردن، درمان کردن، چاره کردن
تکه، نواله، لقمه، برای مثال جمله نعمت های الوان بهشت / یک گراس از خوان احسان تو نیست (غضایری - لغتنامه - گراس) ، باقی ماندۀ طعام
ایوان وسیع جلو طبقات فوقانی عمارت، مهتابی
اشرارها، شریران، بدکاران، جمع واژۀ اشرار
هر مایعی که آشامیده شود، آشامیدنی، نوشیدنی، نوشابه، آب انگور یا میوۀ دیگر که تخمیر شده باشد، می، باده
شراب پخته: شراب رسیده، شراب چکیده، شراب کهنه
شراب پشت دار: شرابی که در آن داروهای مقوی ریخته باشند
شراب سه پخت: شرابی که به واسطۀ جوشش، دو سوم آن تبخیر شده و یک سوم باقی مانده باشد، شراب ثلثان شده، سیکی
شراب طهور: شراب پاک که در بهشت نصیب بهشتیان خواهد شد
شراب پخته: شراب رسیده، شراب چکیده، شراب کهنه
شراب پشت دار: شرابی که در آن داروهای مقوی ریخته باشند
شراب سه پخت: شرابی که به واسطۀ جوشش، دو سوم آن تبخیر شده و یک سوم باقی مانده باشد، شراب ثلثان شده، سیکی
شراب طهور: شراب پاک که در بهشت نصیب بهشتیان خواهد شد
خادم معبد، رتبۀ کلیسایی پایین تر از کشیش، خادم کلیسا