جدول جو
جدول جو

معنی شراست

شراست((شَ سَ))
بد خویی کردن، بدخویی، بدخلقی، نزاع، خلاف
تصویری از شراست
تصویر شراست
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شراست

شراست

شراست
بدخویی. زعارت: از شراست خلق و خشونت جانب او و قلت مبالات او مستزید شدند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 167). عبدالله بن عزیز جز اصرار و لجاج و استمرار بر شراست و مناقشت جوابی نداد. (ترجمه تاریخ یمینی). از ناپروردگی و بی ممارستی شراستی و زعارتی در طبع داشت. (جهانگشای جوینی) ، نزاع. خلاف. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا