جدول جو
جدول جو

معنی شحیم - جستجوی لغت در جدول جو

شحیم
مرد فربه، پیه دار
تصویری از شحیم
تصویر شحیم
فرهنگ لغت هوشیار
شحیم
((شَ))
فربه، سمین
تصویری از شحیم
تصویر شحیم
فرهنگ فارسی معین
شحیم
سمین، فربه
تصویری از شحیم
تصویر شحیم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رحیم
تصویر رحیم
(پسرانه)
مهربان، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شمیم
تصویر شمیم
(دخترانه)
بوی خوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رحیم
تصویر رحیم
بخشایشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحیم
تصویر جحیم
یکی از نامهای دوزخ، جهنم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حشیم
تصویر حشیم
تهم، مهمانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحیح
تصویر شحیح
حریص، آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شحام
تصویر شحام
پیه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شدیم
تصویر شدیم
کپیک خوربری ازجانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شتیم
تصویر شتیم
زشتروی، دشنام یافته، شیرخشمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمیم
تصویر شمیم
بوی خوش، بوی عطر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکیم
تصویر شکیم
دهانه، گوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهیم
تصویر شهیم
تیزتگ، پیشوای توانا، تیز هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شمیم
تصویر شمیم
بوی خوش، بلند، مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جحیم
تصویر جحیم
دوزخ، جهنم، کنایه از جای بسیار گرم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شحوم
تصویر شحوم
شحم ها، پیه ها، چربی ها، جمع واژۀ شحم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحیم
تصویر رحیم
مهربان و بخشاینده، بخشایشگر، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لحیم
تصویر لحیم
آلیاژی که با آن دو قطعه فلز را به هم جوش بدهند، اتصالی که با این آلیاژ شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضحیم
تصویر ضحیم
کجدهان، کج گردن، کج زنخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فحیم
تصویر فحیم
زگال سیاه، تیره و تار
فرهنگ لغت هوشیار
فارسی گویان به جای لحام تازی به کار برند کبد از آن مدح تو گویم درست گویم و راست مرا به کار نیاید سریشم و کبدا (دقیقی) کبید کفشیر از آن زر می برد استاد زر ساز که با کفشیر پیوندد به هم باز (امیر خسرو) گوشتالود، کشته کشته شده باگوشت پر گوشت فربه: لیکن هر تنی این علاج برنتابد جز مردم گوشت آلود را که بتازی لحیم گویندنه شحیم، چیزی که بدان ظرفهای مسی و برنجی را پیوند کنند جوش: بینداز کز ضعف تن این مقیم شودرخنه رنگ خود را لحیم. (ط هر وحید آنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جحیم
تصویر جحیم
((جَ))
جهنم، دوزخ، جای بسیار گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رحیم
تصویر رحیم
((رَ))
مهربان، بخشاینده، از صفات خداوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شمیم
تصویر شمیم
((شَ))
بوی خوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لحیم
تصویر لحیم
((لَ حِ))
پرگوشت، فربه، جوشی مخصوص تعمیر ظروف مسی و برنجی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شحیح
تصویر شحیح
بخیل، حریص، آزمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رحیم
تصویر رحیم
Merciful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
милосердный
دیکشنری فارسی به روسی
милосердний
دیکشنری فارسی به اوکراینی