معنی شحوم
شحوم
شحم ها، پیه ها، چربی ها، جمع واژۀ شحم
تصویر شحوم
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شحوم
رحوم
رحوم
بخشنده، آمرزنده، مهربان، بیمار زهدانی: زن
فرهنگ لغت هوشیار
حشوم
حشوم
ماندگی، ترنجیدگی، بستگی، فربهی پس از بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
شحیم
شحیم
مرد فربه، پیه دار
فرهنگ لغت هوشیار
شحوه
شحوه
گام، درون
فرهنگ لغت هوشیار
شحور
شحور
سارسیاه ازپرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
شحوب
شحوب
رنگ پریدگی، رندیدن زمین را با بیل
فرهنگ لغت هوشیار
شحوا
شحوا
فراخدهانه چون چاه، فراخگام چون شتران
فرهنگ لغت هوشیار
شحام
شحام
پیه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
شموم
شموم
خوشبو، معطر و بوی خوشدار
فرهنگ لغت هوشیار