تابیدگی. (ناظم الاطباء) : قبیل، اول تافتگی رشته و دبیر، آخر تافتگی آن. (منتهی الارب) ، پیچیدگی. (ناظم الاطباء). کجی، برگشتگی، خستگی. آزار و اذیت. (ناظم الاطباء) ، غرض، تافتگی و اندوهناکی. (منتهی الارب) :.... این دهقان را دوستان بسیار به مهمانی آمدند و طعام ساخت و شراب نیافت، تافته شد و در خمخانه هیچ شراب نبود. عیسی چون آن تافتگی او بدید در خمخانه رفت و دست بر سر خمها بمالید و هر خمی که عیسی دست بر آن مالید، پر از شراب شد. (ترجمه طبری بلعمی). بهمه معانی رجوع به تاب و تافتن و تافته و ترکیبات آنها شود
تابیدگی. (ناظم الاطباء) : قبیل، اول تافتگی رشته و دبیر، آخر تافتگی آن. (منتهی الارب) ، پیچیدگی. (ناظم الاطباء). کجی، برگشتگی، خستگی. آزار و اذیت. (ناظم الاطباء) ، غَرَض، تافتگی و اندوهناکی. (منتهی الارب) :.... این دهقان را دوستان بسیار به مهمانی آمدند و طعام ساخت و شراب نیافت، تافته شد و در خمخانه هیچ شراب نبود. عیسی چون آن تافتگی او بدید در خمخانه رفت و دست بر سر خمها بمالید و هر خمی که عیسی دست بر آن مالید، پر از شراب شد. (ترجمه طبری بلعمی). بهمه معانی رجوع به تاب و تافتن و تافته و ترکیبات آنها شود
شتافتنی. قابل شتافتن. رجوع به شتافتنی شود، (اصطلاح عروض) شمس قیس رازی آرد: شتر جمع است میان قبض و خرم و چون از مفاعیلن منشعب باشد آنرا اشتر خوانند و شتر عیب و نقصان باشد، و اشتر پلک چشم نوردیده بود و بحکم آنکه وتد و سبب این جزو بدین زحاف ناقص شد آنرا اشتر خواندند. (المعجم چ مدرس رضوی ص 36). با یارم درد دل همی گفتم دوش مفعولن فاعلن مفاعیلن فاع اخرم اشتر سالم ازل ّ. (از همان کتاب ص 89)
شتافتنی. قابل شتافتن. رجوع به شتافتنی شود، (اصطلاح عروض) شمس قیس رازی آرد: شَتْر جمع است میان قبض و خَرْم و چون از مفاعیلن منشعب باشد آنرا اشتر خوانند و شَتْر عیب و نقصان باشد، و اشتر پلک چشم نوردیده بود و بحکم آنکه وتد و سبب این جزو بدین زحاف ناقص شد آنرا اشتر خواندند. (المعجم چ مدرس رضوی ص 36). با یارم درد دل همی گفتم دوش مفعولن فاعلن مفاعیلن فاع اخرم اشتر سالم اَزَل ّ. (از همان کتاب ص 89)