جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شکافتگی

شکافتگی

شکافتگی
رخنه و شکاف. (از ناظم الاطباء). انشقاق. ترک. تراک. کفتگی. کافتیدگی. ترکیدگی. غاچ. شکاف. چگونگی چیز شکافته. (یادداشت مؤلف) : فتاق، شکافتگی ابر از شعاع آفتاب. خَجَل، بسیار شکافتگی دامان پیراهن و زیردامان آن. لَهد، شکافتگی سینۀ شتر از آسیب و مانند آن. کَلَع، شکافتگی و چرک و ریمناکی پای. (از منتهی الارب) ، شکستگی. (ناظم الاطباء). رجوع به شکافته شود
لغت نامه دهخدا

شتافتگی

شتافتگی
حالت و چگونگی شتافته. رجوع به شتافته شود
لغت نامه دهخدا

شکافتنی

شکافتنی
درخور شکافتن. شایستۀ شکافتن. قابل شکافتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شکفتگی

شکفتگی
حالت شکفتن و باز شدن غنچه، واشدگی لبان در حالت تبسم، انبساط خاطر
شکفتگی
فرهنگ لغت هوشیار

شکفتگی

شکفتگی
شکفته بودن، حالت شکفتن و باز شدن غنچه، کنایه از خنده و خوش دلی و شادمانی
شکفتگی
فرهنگ فارسی عمید

شکفتگی

شکفتگی
حالت و چگونگی شکفته. (از ناظم الاطباء) : نضرت، نضارت، شکفتگی درخت. (یادداشت مؤلف) ، واشدن غنچه، واشدگی بهاردر حالت تبسم. (ناظم الاطباء) ، لبخند. شکفتگی روی. حالت تبسم داشتن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شناختگی

شناختگی
شناسایی و آشنایی و معرفت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شتافتنی

شتافتنی
قابل شتافتن. درخور شتاب کردن. رجوع به اشتافتن شود
لغت نامه دهخدا