معنی شکفتگی - فرهنگ فارسی عمید
معنی شکفتگی
- شکفتگی
- شکفته بودن، حالت شکفتن و باز شدن غنچه، کنایه از خنده و خوش دلی و شادمانی
تصویر شکفتگی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شکفتگی
شکفتگی
- شکفتگی
- حالت شکفتن و باز شدن غنچه، واشدگی لبان در حالت تبسم، انبساط خاطر
فرهنگ لغت هوشیار
شکفتگی
- شکفتگی
- حالت و چگونگی شکفته. (از ناظم الاطباء) : نضرت، نضارت، شکفتگی درخت. (یادداشت مؤلف) ، واشدن غنچه، واشدگی بهاردر حالت تبسم. (ناظم الاطباء) ، لبخند. شکفتگی روی. حالت تبسم داشتن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
کشفتگی
- کشفتگی
- پژ مردگی: این از کشفتگی چو رزان گشت در خزان وان از شکفتگی چو چمن گشت در بهار. (معزی)
فرهنگ لغت هوشیار