جدول جو
جدول جو

معنی شاووری - جستجوی لغت در جدول جو

شاووری
کیفیت و حالت شاوور، شاووری بمعنی حیله گری است، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شادپری
تصویر شادپری
(دخترانه)
پری شاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باحوری
تصویر باحوری
روز بسیار گرم، شدت گرمای تموز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهورد
تصویر شاهورد
هاله، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شایورد، شادورد، سابود، خرمن ماه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داوودی
تصویر داوودی
مربوط به داوود مثلاً زره داوودی، لحن داوودی، در علم زیست شناسی نوعی گل درشت و پرپر به رنگ های سرخ، زرد و سفید، در علم زیست شناسی گیاه این گل با شاخه های راست و بلند و برگ های بریده که بلندیش تا یک متر می رسد و در تابستان و پاییز گل می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شادورد
تصویر شادورد
هاله، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شاهورد، شایورد، سابود، خرمن ماه،
فرش، تخت پادشاهی، برای مثال جهان دار بر شادوردی بزرگ / نشسته همه پیکرش میش و گرگ (فردوسی - ۸/۳۳۰)
در موسیقی آهنگی از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سابوری
تصویر سابوری
سابری، از مردم سابور، مربوط به سابور، نوعی جامۀ ابریشمی لطیف، زره محکم ریزبافت، نوعی خرمای لطیف
فرهنگ فارسی عمید
(وو)
بمعنی حیله گری است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کولیوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد واقع در 35 هزارگزی باختر الشتر و 19 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه، جلگه ای و سردسیرو مالاریاخیز است، جمعیت آن 120نفر مذهب سکنۀ آن تشیع و زبان آنان لکی و فارسی است، آب آن از رود خانه خیاره، محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی آن زراعت وگله داری است، راه ده مالرو است و ساکنین آن از طایفۀ کولیوند میباشند، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
محمد بن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری. از قراء است و در حدود سال 839 هجری قمریدرگذشته است. از اوست: فکاهه البصر و السمع فی معرفه القرأات السبع. (از معجم المؤلفین ج 8 ص 204)
لغت نامه دهخدا
صورتی از کلمه شاپور، شاور، ندیم خسروپرویز، آنکه میان خسرو و شیرین رابط بودو شاوور مردی سیاح و نقاش و حیله ور بود که شیرین رابه نیرنگ فریفت و بخسرو رسانید، این نام بمعنی داناو محیل است، (از انجمن آرا) (از آنندراج)،
بمجاز شخصی را گویند که میان عاشق و معشوق میانجی باشد و پیغام ایشان را بیکدیگر برساند، (از برهان قاطع) :
برفتن همرکاب شاه شاوور
همی کرد از سخن کوته ره دور،
امیرخسرو (از انجمن آرا)،
رجوع به شاپور و شاور شود
لغت نامه دهخدا
شاپور، شاور، شطیط، رودی بخوزستان که بر آن سدی بسته شد و 21 هزار هکتار زمین بایر را به پنبه کاری و غرس نیشکر مخصوص داشتند، (از یادداشت مؤلف)، سدی است که بر روی رود مزبور بسته شد و در 26 اسفند ماه 1315 هجری شمسی افتتاح شد، (از یادداشت مؤلف)، محلی است در جنوب غربی ایران
لغت نامه دهخدا
شهاب الدین فتیان بن علی بن فتیان الاسدی الدمشقی معروف به شاغوری، وی نحوی و ادیب و شاعر و بپادشاهان نزدیک بود و آنان را مدح میگفت و فرزندان ایشان را علم می آموخت و بهمین جهت به معلم نیز معروف بود، بسال 532 هجری قمری در دمشق تولد و به سال 615 هجری قمری وفات یافت، وی در مقابر باب الصغیر مدفون است، نسبتش به شاغور از محلات دمشق است، او راست: منتخب، دیوان شعر نیز دارد، (از اعلام زرکلی ج 2 ص 767 از وفیات الاعیان و کشف الظنون، ذیل منتخب و ریحانه الادب ج 2 ص 285)، یاقوت درباره او آرد: وی را به دمشق دیدم اواخر عمر خود را می گذرانید، ادیب طبع بود و در جامع دمشق مجلس درس و قرائت نحو داشت سنش به نود یا نزدیک آن رسیده بود، او را اشعاری ناب و معانی بکر فراوان است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
منسوب به شاغور، رجوع به شاغور شود
لغت نامه دهخدا
قفطی گوید: وی استاد یحیی نحوی مصری اسکندرانی بوده است، (تاریخ الحکماء قفطی ص 354)
لغت نامه دهخدا
(وْغَ)
منسوب است به یک ناحیه موسوم به شاوغر که در مرز ترک واقع است. رجوع به شاوغری در الانساب سمعانی شود
لغت نامه دهخدا
محمد بن شعیب بن شابور النیسابوری از اهل دمشق است، عده ای از محدثان شام از وی حدیث شنیده اند، رحیم و عباس بن ولیدبن مربد و دیگران از او روایت کرده اند، (انساب سمعانی)
ابوسلیمان داود بن سابورالمکی، از مجاهد و عطاء سماع کرد، ابن عیینه و داود بن عبدالرحمان از او روایت کرده اند، (انساب سمعانی از الاسماء)
عثمان بن شابور، از ابووایل شقیق بن سلمه روایت کرده است، (انساب سمعانی از الاسماء)
لغت نامه دهخدا
صورتی از کلمه شاپور و به معنی شاپور است، و او پادشاهی بود از آل اشک بن یافث، (از برهان قاطع)، به معنی شاپور، یعنی: شاهزاده، خطاست، چه با آن ارادتی که پارسیان بپادشاه خود داشتند نام شاهزادگی بر رعایا نمیگذاشتند، (آنندراج)، اما این معانی مبانی علمی ندارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از شابورن
تصویر شابورن
فولاد معدنی پولاد کانی
فرهنگ لغت هوشیار
فرتیغی منسوب به ساطور آنچه به ساطور ریزه ریزه شده باشد از سبزی و گوشت و جز آن، دارنده ساطور
فرهنگ لغت هوشیار
اصطلاح حقه بازی، شخص موهومی که حقه باز بدو دستور دهد تا عملیات محیر العقول کند مثلا بتوسط او آب از سوراخ های ریز اطراف سماور مخصوص جاری کند و چون دستور دهد آب قطع شود، (حقه بازی) حقه مخصوصی که حقه بازان با آن عملیات محقر العقول انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهورد
تصویر شاهورد
خرمن ماه هاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاجوری
تصویر تاجوری
تاج داری، سلطنت پادشاهی بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داوودی
تصویر داوودی
نوعی گل درشت و پر پر به رنگ های سرخ، زرد و سفید، داودی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شامورتی
تصویر شامورتی
جعبه مخصوص شعبده بازان و معرکه گیران، حقه بازی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شادورد
تصویر شادورد
((دْ وَ رْ))
گستردنی، فرش، هاله، خرمن ماه، تخت پادشاهی، پرده ای از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهورد
تصویر شاهورد
((وَ))
خرمن ماه، هاله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانوری
تصویر جانوری
حیوانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دادوری
تصویر دادوری
قضاوت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زایوری
تصویر زایوری
تولید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زادوری
تصویر زادوری
تولید مثل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باروری
تصویر باروری
Fertility, Fruitfulness, Prolificacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باروری
تصویر باروری
фертильность , плодородие , плодовитость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باروری
تصویر باروری
Fruchtbarkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باروری
تصویر باروری
родючість , родючість
دیکشنری فارسی به اوکراینی