مربوط به داوود مثلاً زره داوودی، لحن داوودی، در علم زیست شناسی نوعی گل درشت و پُرپَر به رنگ های سرخ، زرد و سفید، در علم زیست شناسی گیاه این گل با شاخه های راست و بلند و برگ های بریده که بلندیش تا یک متر می رسد و در تابستان و پاییز گل می دهد
محمد بن عبدالحی بن رجب الداودی از دانشمندان دمشق است و هم بدانجا متولد شده و از فضلای آنجا دانش آموخته، او راست: ’حاشیه علی شرح المنهج’ و ’حاشیه علی بن عقیل علی الالفیه در نحو)، در پایان زندگی نابینا گشت و به دمشق درگذشت (1168 هجری قمری)، (الاعلام زرکلی ج 3 ص 913) احمد بن علی بن عتبهالداوودی مورخ است و کتاب معروف عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب ازوست، (الاعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 56)
منسوب به داود نبی: لحن داودی، نوعی زره جنگ، گیاهی از تیره مرکبان جزو دسته آفتابیها دارای گلی درشت و پرپر برنگهای سرخ زرد سفید این گیاه دارای شاخه های مستقیم و بلند و برگهای مضرس است و ارتفاعش بیک متر میرسد
منسوب به داود پیغمبر و پادشاه یهود. - الحان داودی، نغمه های خوش داودی: براین الحان داودی عجب نیست که مرغان در هوا حیران بمانند. سعدی. - حلق داودی، حنجره و گلوگاهی چون حنجرۀ داود پیغمبر که آواز خوش از آن برآید: حلق داودی متغیر شده و جمال یوسفی بزیان آمده. (گلستان سعدی). - حنجرۀ داودی، حلق داودی یا حنجره ای که چون داود آوای خوش از آن برآید: خوش آوازی که بحنجرۀ داودی آب از جریان و مرغ از طیران بازدارد. (گلستان سعدی). - درع داودی، زره داودی: تیغ هندی و درع داودی کشتی جود راند بر جودی. نظامی. - زره داودی، زره منسوب به داود پیغمبر: زره داودی بر دوش و بهنگام وفا و بردباری سر تواضع بر پای. (ترجمه محاسن اصفهان ص 53). - ، مجازاً چین که بر سطح آب از وزش نسیم و باد ملایم پیدا آید و همچوی زره نماید: خاسته از مرغزار غلغل تیم و عدی درشده آب کبود در زره داودی. منوچهری. - نغمۀ داودی، آواز خوش داود پیغمبر. و رجوع به نغمۀ داود شود منسوب به داود بن علی اصفهانی. و آن بیشتر بر منسوبان به ابی سلیمان داود بن علی اصفهانی در مذهب اطلاق شود. (الانساب سمعانی). و رجوع به داودیه شود
نام تیره ای از ایل آقاجری کوه گیلویۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 88) نام طایفه ای از کردان مقیم شمال کفری. (جغرافیایی سیاسی کیهان ص 57) نام قبیله ای از لران مقیم لر کوچک (لرستان) بروزگاران گذشته. (از تاریخ گزیده چ اروپا ص 547)
ابوالقاسم. ثعالبی گوید در روزگار ما او صدر اهل فضل و یگانه اعیان ادب و علم به شهر هرات است و در جود و بخشندگی شهره و مآثرش در ریاست مأثورست. از اشعار اوست: ربما قصرالصدیق المقل عن حقوق بهن لایستقل و لئن قل نائل فصفاء فی وداد و منه لاتقل ارخ ستراً علی حقاره بری هتک سترالصدیق لیس یحل. (یتیمه الدهر ثعالبی ج 4 ص 240)