جدول جو
جدول جو

معنی شاهوا - جستجوی لغت در جدول جو

شاهوا
بمعنی شاهوار، نفیس و گرانمایه، (از ناظم الاطباء)، اما ظاهراً کلمه مرخم شاهوار است
لغت نامه دهخدا
شاهوا
نفیس و گرانمایه
تصویری از شاهوا
تصویر شاهوا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاهوی
تصویر شاهوی
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از راویان شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاها
تصویر شاها
(دخترانه و پسرانه)
نام قلعه ای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهوش
تصویر شاهوش
(پسرانه)
آنکه چون شاه بزرگ و شکوهمند است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهو
تصویر شاهو
(پسرانه)
آنکه چون شاه بزرگ و شکوهمند است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اهوا
تصویر اهوا
هواها، میلهای نفس، هوس ها، خواسته های نفس، جمع واژۀ هوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهوار
تصویر شاهوار
خوب و گران مایه، ویژگی چیزی که درخور و لایق شاه باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهول
تصویر شاهول
شاغول، گلولۀ فلزی آویخته به نخ که در بنّایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار می برند، شاقول
فرهنگ فارسی عمید
(رُ)
دهی از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک. دارای 400 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بنشن، پنبه، انگور و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
دهی از دهستان چهار فریضه بخش مرکزی شهرستان بندرانزلی. دارای 570 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن برنج و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
نام سلسله کوههایی است که در حدود شطدیاله در کردستان باشد، (از جغرافیای غرب ایران)
لغت نامه دهخدا
مروارید شاهوار نفیس اعلا، (ناظم الاطباء)، اما ظاهراً کلمه ابتر شدۀ شاهوار است
لغت نامه دهخدا
قلعۀ شاها نام قلعه ای است که هولاکوخان اموال و خزاین خود را در آنجا نهاده بود، (تاریخ غازان ص 182)، حمداﷲ مستوفی و نیز حافظ ابرو گوید: چون آب دریاچه ارمیه (طروج یا طسوج) پایین میرود جزیره آن دریاچه که شاها نام دارد به صورت شبه جزیره درمی آید و در آن جزیره قلعۀ بزرگی است بر فراز کوهی و قبر هولاکو و دیگر سرداران مغول در آنجاست، از قلعۀ شاها در قرن سوم هجری نیز نام برده شده است و ابن مسکویه در جایی که حوادث زمان متوکل خلیفۀ عباسی نوۀ هارون الرشید را نقل میکند گوید: شاها و (یکدود) دو قلعه بود در تصرف سرکردگان یاغی آن نواحی، در قرن هفتم هولاکو بتجدید بنای قلعۀ شاها که حافظ ابرو آن را قلعۀ تلای دریاچه ارمیه نامیده فرمان داد و خزاین و غنایمی که از غارت بغداد و دیگر ممالک خلافت بچنگ آورده بود در آن قلعه جای داد، بعدها این قلعه مدفن وی گردید و بهمین جهت در زبان فارسی بنام ’گور قلعه’ معروف شد، زمانی که حافظ ابرو، معاصر امیرتیمور تاریخ خود را می نوشت آن محل بکلی خالی از سکنه بود، (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 172)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
نابرابرشده. بی مقابل. بی معادل. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
از راویان قسمتی از شاهنامه است و فردوسی حکایت شطرنج از گفتۀ وی روایت کرده است و محتمل است که این کلمه مبدل ماهوی باشد و یا بالعکس، رجوع به مزدیسنا ص 387 و ماهوی شود:
چنین گفت فرزانه شاهوی پیر
ز شاهوی پیر این سخن یاد گیر،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز، دارای 60 تن سکنه، آب آن از رودخانه، محصول آن غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
شاغول، شاقول، پاندول ساعت، (از ناظم الاطباء)، هر آلتی که حرکت و نوسانی دارد، (ناظم الاطباء)، رجوع به شاغول و شاقول شود
لغت نامه دهخدا
(راهْ)
دهی است از دهستان برگشلو بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 4500گزی شمال خاوری ارومیه و 2هزارگزی شمال شوسۀ گلمانخانه به ارومیه، محلی است که هوای آن معتدل مالاریایی و دارای 470 تن سکنه میباشد. آب راهوا از چشمه و شهرچای تأمین می شود و محصول عمده آن غلات و توتون و انگور و چغندر و حبوب است. پیشۀ مردم کشاورزی و صنایع دستی زنان کشبافی و جوراب بافیست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
مرکب از: دو + لول، لوله، آنچه دارای دو لوله باشد، قسمی تفنگ که دولوله دارد. تفنگ یا تپانچه که دارای دولوله است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
افتادن، دراز شدن، دراز کردن، فرود آمدن، پرویش، نشان دادن، جمع هوی، کامها، خواستها، خواهشها، جمع هوا، آرزوهای نفس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهوار
تصویر شاهوار
درخور شاه لایق شاه شاهانه: در شاهوار، هر چیز نیک خوب و گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهوار
تصویر شاهوار
شایسته برای شاه، هر چیز خوب و گران بها، نفیس
فرهنگ فارسی معین
شایگان، خسروانه، شاهانه، ملوکانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کوهی در ارتفاعات جنوبی کتول به ارتفاع ۳۹۴۵متر
فرهنگ گویش مازندرانی