معنی شاهوی
- شاهوی(پسرانه)
- از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از راویان شاهنامه
واژههای مرتبط با شاهوی
شاهوی
- شاهوی
- از راویان قسمتی از شاهنامه است و فردوسی حکایت شطرنج از گفتۀ وی روایت کرده است و محتمل است که این کلمه مبدل ماهوی باشد و یا بالعکس، رجوع به مزدیسنا ص 387 و ماهوی شود:
چنین گفت فرزانه شاهوی پیر
ز شاهوی پیر این سخن یاد گیر،
فردوسی
شاهویه
- شاهویه
- نام در برزویه دانشمند ایرانی، مترجم کلیله و دمنه
شاهوش
- شاهوش
- آنکه چون شاه بزرگ و شکوهمند است
راهوی
- راهوی
- یکی از آهنگهای موسیقی قدیم
شاهوا
- شاهوا
- نفیس و گرانمایه
شاهدی
- شاهدی
- حسن، زیبائی، شاهد بودن
راهوی
- راهوی
- رَهاوی، گوشه ای در دستگاه های سه گاه، شور و نوا، رَهاب، رَهاو،
برای مِثال نکیسا در ترنّم جادوی ساخت / پس آنگه این غزل در راهوی ساخت (نظامی۲ - ۲۹۶)
راهوی
- راهوی
- یکی از آهنگ های موسیقی قدیم
شاهول
- شاهول
- شاغول، گلولۀ فلزی آویخته به نخ که در بنّایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار می برند، شاقول
