- شاهفور (پسرانه)
- شاپور
معنی شاهفور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پسر شاه شاهزاده، شاپور
پسر شاه، شاهزاده
پسر شاه، شاهزاده
خرمن ماه هاله
درخور شاه لایق شاه شاهانه: در شاهوار، هر چیز نیک خوب و گرانمایه
میوه ای است زرد رنگ شبیه به زردالو آلوگرده اجاص اصفر
کار بزرگ، کار بی مزد
یک فرد از ایل شاهسون
سوار دلاور، بهادر پهلوان جنگجو، مرکب شاه مرکوب شاه
رود بزرگ رودخانه بزرگ رودخانه عظیم، رود بزرگ ساز سیم بزرگ آلات موسیقی تار بمی که در اکثر سازها بندند مقابل نوعی ساز شهرود
خوبرو، زیبا
گونه ای توت که ارتفاعش بین 4 تا 10 متر است و آن گیاهان مرغوب میوه دار است و دارای شاخه های متعدد می باشد، اصل آن از ایرانست و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است. گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند میوه شاه توت بزرگتر ار توت سفید و رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است
بزرگترین فنری که در وسایل نقلیه موتوری در زیر شاسی قرار دارد
چند پر بزرگ که بر بال مرغ که پرواز با آن انجام میگیرد
شاهد مانند، خوب رو، زیبا
هاله، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شایورد، شادورد، سابود، خرمن ماه
شاه بال، بزرگ ترین پر بال پرندگان
کار بزرگ و نمایان، ممتاز، برتر، برجسته
در دورۀ صفویه، قبایل حامی شاه، در دورۀ صفویه، سربازان مخصوص شاه، از ایل های بزرگ ایران که در حدود تبریز و اردبیل و قزوین سکنی دارند، هر یک از اعضای ایل شاهسون، شاه دوست، دوستدار شاه
خوب و گران مایه، ویژگی چیزی که درخور و لایق شاه باشد
شایسته برای شاه، هر چیز خوب و گران بها، نفیس
کار بزرگ و نمایان، کاری که در آن هنرنمایی کرده باشند
رود بزرگ، نوعی ساز