جدول جو
جدول جو

معنی شاهسون

شاهسون
در دورۀ صفویه، قبایل حامی شاه، در دورۀ صفویه، سربازان مخصوص شاه، از ایل های بزرگ ایران که در حدود تبریز و اردبیل و قزوین سکنی دارند، هر یک از اعضای ایل شاهسون، شاه دوست، دوستدار شاه
تصویری از شاهسون
تصویر شاهسون
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شاهسون

شاهسون

شاهسون
شاه دوست، شاه + سون (به نیکی تعریف کننده)، نام چند طایفه از طوایف ترک در ایران
شاهسون
فرهنگ نامهای ایرانی

شاهسون

شاهسون
دهی از دهستان دیزمار خاوری بخش مرکزی ورزقان شهرستان اهر. دارای 148 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

شاهسون

شاهسون
در ترکی یعنی شاه پرست و شاه دوست. مرکب: از شاه فارسی و ’سون’ ترکی. و این نام را شاه عباس بر فوجی از سپاهیان گذاشت که خاصۀ خود بود و فرمان داد هر ایلی که خواهد نام خود را برداشته باین ایل تازه درآید و این نام بر خود نهد و با آنها در بهرۀ عنایات شاهی شریک باشد. گویند در همان روز اولی که این حکم را کرد ده هزار نفر در آن داخل شدند. (ناظم الاطباء). نام عده ای از قبایل ترک ساکن ایران است که اکنون باید آنها را ترک نامید. معنی این کلمه دوستداران شاه است. شاه عباس اول پس از تسلط بر قبایل ترک عده ای از قبایل مختلف ترک را دعوت کرد که در گروه جدیدی شرکت کنند و نام قزلباش را به آنها داد که به شاهسون نامیده شده اند. در دوران حکومت صفویه بدست این گروه کارهای بسیار بزرگی از آنجمله نگهداری فرمانروایان صفویه برآمد و روزگاری نیز عده آنها به صد هزار خانوار بالغ گردید ولی بتدریج از تعداد ایشان کاسته شد. در بعضی از مراجع آمده است که تأسیس این گروه بدست پدر شاه عباس بوده است نه خود شاه عباس و این عده در دستۀ طرفداران و فدائیان و غلامان خاندان صفویه بودند و در ترویج و گسترش عقائد مذهبی صفویه بسیار مؤثر بوده اند. (از دائره المعارف اسلامی)
لغت نامه دهخدا

شاهسون

شاهسون
تیره ای ازشعبه جبارۀ ایل عرب (از ایلات خمسۀ فارس). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). رجوع به طایفۀ جباره شود
لغت نامه دهخدا

شاهستون

شاهستون
دشت شاهستون، نام منطقه ای از اعمال بلخ بوده است: تا همه لشکرهاء ایران بدشت شاه ستون از اعمال بلخ جمع آیند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 45). رجوع به دشت شاه ستون شود
لغت نامه دهخدا