- شاهسون (پسرانه)
- شاه دوست، شاه + سون (به نیکی تعریف کننده)، نام چند طایفه از طوایف ترک در ایران
معنی شاهسون - جستجوی لغت در جدول جو
- شاهسون
- یک فرد از ایل شاهسون
- شاهسون
- در دورۀ صفویه، قبایل حامی شاه، در دورۀ صفویه، سربازان مخصوص شاه، از ایل های بزرگ ایران که در حدود تبریز و اردبیل و قزوین سکنی دارند، هر یک از اعضای ایل شاهسون، شاه دوست، دوستدار شاه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی ترانه، ژاژ
سزاوار بودن لایق و مناسب بودن در خور بودن
میوه ای است زرد رنگ شبیه به زردالو آلوگرده اجاص اصفر
سوار دلاور، بهادر پهلوان جنگجو، مرکب شاه مرکوب شاه
رود بزرگ رودخانه بزرگ رودخانه عظیم، رود بزرگ ساز سیم بزرگ آلات موسیقی تار بمی که در اکثر سازها بندند مقابل نوعی ساز شهرود
خوبرو، زیبا
گونه ای توت که ارتفاعش بین 4 تا 10 متر است و آن گیاهان مرغوب میوه دار است و دارای شاخه های متعدد می باشد، اصل آن از ایرانست و از این کشور به آسیای صغیر و اروپا برده شده. برگهایش قلبی شکل و دندانه دار و رنگش سبز تیره است. گلهایش منفرد الجنس و بر روی یک پایه اند میوه شاه توت بزرگتر ار توت سفید و رنگش قرمز تیره یا ارغوانی و مزه اش ترش و شیرین و مطبوع است
پسر شاه شاهزاده، شاپور
فرانسوی کلاه تگاوی (تگاو قیف)
شهرستان شهر مدینه، نفس شهر یعنی دکان ها و خانه ها که بر گرداگرد ارگ یا قهندز ساخته باشند هرچه در اندرون یک شهر بود مقابل ربض
مربوط به شاه، شاهانه
شاهد مانند، خوب رو، زیبا
سزاوار بودن، لایق و مناسب بودن، درخور بودن، برای مثال به جای خویش بد کردی چو بد کردی / که را شایی چو مر خود را نشایستی (ناصرخسرو - ۳۷۳) ، گر دستۀ گل نیاید از ما / هم هیزم دیگ را بشاییم (سنائی۲ - ۴۴۹) ، نشاید خون سعدی بی سبب ریخت / ولکن چون مراد اوست شاید (سعدی۲ - ۴۴۲)
پادشاهی کردن، سروری کردن، پارسایی کردن، نیکوکار بودن
جمع طاهر درحالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) پاکان پاکیزگان
پیشخدمت کافه رستوران و مهمانخانه
رازیانه شامی از گیاهان
رود بزرگ، نوعی ساز
پسر شاه، شاهزاده
شهرستان، برای مثال برآورد پرمایه ده شارسان / شد آن شارسان ها کنون خارسان (فردوسی۲ - ۱۹۰۸) ، یکی شارسانی برآورد شاه / پر از برزن و کوی و بازارگاه (فردوسی۵/۵ حاشیه)
شاه مانند