جدول جو
جدول جو

معنی شاهسوار

شاهسوار((سَ))
سوار دلاور و چالاک، اسب شاه
تصویری از شاهسوار
تصویر شاهسوار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شاهسوار

شاهسوار

شاهسوار
سوار دلاور، بهادر پهلوان جنگجو، مرکب شاه مرکوب شاه
شاهسوار
فرهنگ لغت هوشیار

شاه سوار

شاه سوار
شهسوار. کسی که در سواری اسب و غیر آن ماهر است. (فرهنگ نظام). شهسوار و فارس و راکب بزرگوار و باعظمت. (ناظم الاطباء). فرد ممتاز در سواری:
ای شاه سوار ملک هستی
سلطان خرد به چیره دستی.
نظامی.
کین شاه سوار شیرپیکر
روی عربست و پشت لشکر.
نظامی.
بدامن کوهی خواهی رسید شاه سواری ترا پیش خواهد آمد. (انیس الطالبین ص 28)
لغت نامه دهخدا

شاهوار

شاهوار
درخور شاه لایق شاه شاهانه: در شاهوار، هر چیز نیک خوب و گرانمایه
شاهوار
فرهنگ لغت هوشیار

شهسوار

شهسوار
سوار دلاور، چالاک و ماهر در اسب سواری
شهسوار فلک: کنایه از خورشید
شهسوار سپهر: کنایه از خورشید، شهسوار فلک
شهسوار گردون: کنایه از خورشید، شهسوار فلک
شهسوار
فرهنگ فارسی عمید

شاهوار

شاهوار
خوب و گران مایه، ویژگی چیزی که درخور و لایق شاه باشد
شاهوار
فرهنگ فارسی عمید