جدول جو
جدول جو

معنی شاهارا - جستجوی لغت در جدول جو

شاهارا
(پسرانه)
حافظ شبهای روزه داران
تصویری از شاهارا
تصویر شاهارا
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تامارا
تصویر تامارا
(دخترانه)
کاملا جستجو کن، کاملترین، نام حاکم گرجستان و دختر گیورکی سوم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
(پسرانه)
کار شاهانه، برجسته، ممتاز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاهسار
تصویر شاهسار
(پسرانه)
نام یکی از شاعران دربار سامانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شابهار
تصویر شابهار
(پسرانه)
نام دشتی در نواحی کابل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماهایا
تصویر ماهایا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناهیرا
تصویر ناهیرا
(پسرانه)
روشنایی، نور
فرهنگ نامهای ایرانی
فرانسوی هشت و نه گونه ای از منگیا (قمار برهان) نوعی از بازی با ورق که بین یک بانکدار و عده ای بازی کن انجام شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهبرگ
تصویر شاهبرگ
آتو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاهورد
تصویر شاهورد
خرمن ماه هاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهوار
تصویر شاهوار
درخور شاه لایق شاه شاهانه: در شاهوار، هر چیز نیک خوب و گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ، کار بی مزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهراه
تصویر شاهراه
راه عام و جاده بزرگ و وسیع، راه وسیع و عام
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است برخی گونه ها نیز دو ساله اند ارتفاعش بین 20 تا 80 سانتیمتر میرسد و غالبا در باغ ها و مزارع و کشت زارها به طور فراوان میروید. ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و رگها متناوب و دارای بریدگی ها بسیار می باشد، گلهایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی است. قسمت مورد استفاده این گیاه شاخه های گلدار آن است که به حالت تازه یا خشک مصرف میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شاهتره از گیاهان گیاهی است از تیره کوکناریان که علفی و یکساله است برخی گونه ها نیز دو ساله اند ارتفاعش بین 20 تا 80 سانتیمتر میرسد و غالبا در باغ ها و مزارع و کشت زارها به طور فراوان میروید. ریشه اش سفید و ساقه بی کرک و رگها متناوب و دارای بریدگی ها بسیار می باشد، گلهایش کوچک و سفید مایل به قرمز و دارای لکه های ارغوانی است. قسمت مورد استفاده این گیاه شاخه های گلدار آن است که به حالت تازه یا خشک مصرف میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهانه
تصویر شاهانه
بطور سلطنت و شکوه و جلال
فرهنگ لغت هوشیار
واحد طول و آن از سر انگشت میانین دست راست است تا سر انگشت میانین دست چپ آن گاه که دستها را از هم بگشاید و آن معادل 5 ارش کوچک است باع قئلاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاهانی
تصویر شاهانی
انگور شاهانی، نوعی انگور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهورد
تصویر شاهورد
هاله، دایرۀ روشن که گاهی گرداگرد قرص ماه ظاهر می شود، شایورد، شادورد، سابود، خرمن ماه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ و نمایان، ممتاز، برتر، برجسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهانه
تصویر شاهانه
منسوب و مربوط به شاه، درخور شاهان مانند شاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهوار
تصویر شاهوار
خوب و گران مایه، ویژگی چیزی که درخور و لایق شاه باشد
فرهنگ فارسی عمید
چیزی که برای ناشتا شکستن ورفع گرسنگی خورند، غذایی اندک که پیش ازطعام خورند: ای بازسپیدمخورکبکان را مردارمخوربسان ناهاری. (ناصرخسرو. 470)، غذایی که دروسط روزخورندناهارنهار: بامدادانت دهد و عده بشامی خوش شامگاهانت دهد و عده بناهاری. (ناصرخسرو. 417)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاه رش
تصویر شاه رش
((رَ))
شاه ارش. ارش، واحد طول و آن از سرانگشت میانین دست راست است تا سرانگشت میانین دست چپ، آن گاه که دست ها را از هم بگشایند و آن معادل پنج ارش کوچک است، باع، قولاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهورد
تصویر شاهورد
((وَ))
خرمن ماه، هاله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهوار
تصویر شاهوار
شایسته برای شاه، هر چیز خوب و گران بها، نفیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهکار
تصویر شاهکار
کار بزرگ و نمایان، کاری که در آن هنرنمایی کرده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاهراه
تصویر شاهراه
راهی که وسعت دارد، راه عام، جاده اصلی و بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناهاری
تصویر ناهاری
غذایی که بعد از ناشتا بودن خورند، پیش غذا، غذایی که هنگام ظهر خورند
فرهنگ فارسی معین
اندازۀ امتداد دو دست درحالی که دست ها را به طور افقی از هم بگشایند، ارش، رش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهراه
تصویر شاهراه
راه وسیع، جاده، خیابان یا جادۀ اصلی که محل آمد و رفت همۀ مردم باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاهانه
تصویر شاهانه
Kingly, Lordly, Princely, Regal, Regally, Royal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
царственный , королевский , княжеский , королевски
دیکشنری فارسی به روسی
königlich, fürstlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
королівський , королівський , княжий , королівськи
دیکشنری فارسی به اوکراینی