- شاربین
- بنگرید به شربین درخت سدر، درخت پسته
معنی شاربین - جستجوی لغت در جدول جو
- شاربین
- شربین، درختی با برگ های پهن که در طب قدیم برای معالجۀ معده و کبد به کار می رفته، درخت نوش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاربیننده، کارشناس، کاردان، ماهر، برای مثال شکر ایزد را که ما را خسرویی ست / کارساز و کاربین و کاردان (فرخی - ۲۶۳)
کارشناس، کاردان
کاردان، کارشناس
سیاه زخم
آرامی تازی گشته شروان سروکوهی، درخت پسته، درخت سدر درخت سدر، درخت پسته
درختی با برگ های پهن که در طب قدیم برای معالجۀ معده و کبد به کار می رفته، درخت نوش
سیاه زخم، بیماری واگیردار و مشترک میان انسان و دام با علائمی نظیر زخم های قرمز و سیاه و تب، شاربن
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
چله، چهلم
وارسی کننده، کنترل کننده
مامور پلیس، پلیس
عاقبت اندیش
پارگین
ترکی از پارسی بگ و بیک برابر با بزرگ و والا بر گرفته از واژه بغ پارسی است بار بد بار سالار
کسی که از دور خوب میبیند، چشم و نیروی بینائی قوی برای دیدن فاصله دور، وسیله ای برای عکاسی یا دیدن منظره دورتر یا فیلمبرداری
جمع راکب، شتر سواران سواران جمع راکب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سواران
جمع راهب، هیرسایان جمع راهب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع راغب در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع سارق در حالت نصبی و جری دزدان
نوعی ماهی دریائی است از نوع (آلوز) شبیه به شاه ماهی ولی کوچکتر از آن بطول نزدیک به 52 صدم گز، موسم صید آن از خرداد تا آبان است
محافظت کننده و نگاه دارنده شتر
طرفین، دو جانب
روی از توپال ها
پارسی تازی گشته دارچین