جدول جو
جدول جو

معنی سیکاتک - جستجوی لغت در جدول جو

سیکاتک
خط موی صورت و شقیق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیامک
تصویر سیامک
(پسرانه)
آنکه موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیناک
تصویر سیناک
(پسرانه)
نام یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیتاک
تصویر سیتاک
(پسرانه)
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سینماتک
تصویر سینماتک
فیلمخانه یا سینماتک (Cinematheque) به سازمان ها یا موسساتی اشاره دارد که به جمع آوری، نگهداری، حفظ و نمایش فیلم های سینمایی می پردازند. فیلمخانه ها معمولاً نقش مهمی در حفاظت از میراث سینمایی و ارائه آن به عموم مردم دارند. آن ها ممکن است مجموعه ای از فیلم های کلاسیک، نادر، مستندها، آثار کوتاه و دیگر شکل های سینمایی را شامل شوند. این موسسات معمولاً به عنوان مراکزی برای تحقیق و مطالعه در زمینه سینما نیز شناخته می شوند.
ویژگی ها و وظایف فیلمخانه ها
1. جمع آوری و نگهداری فیلم ها: فیلمخانه ها معمولاً مجموعه ای بزرگ از فیلم های سینمایی از دوره های مختلف و از سراسر جهان را نگهداری می کنند. این شامل فیلم های کلاسیک، آثار نادر و فیلم های مستند می شود.
2. حفاظت و ترمیم: یکی از وظایف اصلی فیلمخانه ها، حفاظت و ترمیم فیلم های قدیمی و آسیب دیده است. این کار برای حفظ تاریخ سینما و جلوگیری از نابودی آثار ارزشمند انجام می شود.
3. نمایش فیلم: فیلمخانه ها به طور منظم فیلم های مجموعه خود را برای عموم به نمایش می گذارند. این نمایش ها می توانند شامل برنامه های ویژه، جشنواره ها، نمایش های موضوعی و بزرگداشت ها باشند.
4. تحقیق و آموزش: فیلمخانه ها اغلب منابع و امکاناتی برای پژوهشگران و دانشجویان فراهم می کنند. آن ها ممکن است شامل آرشیوهای کاغذی، عکس ها، پوسترها و اسناد مرتبط با تاریخ سینما باشند.
5. برگزاری رویدادها و برنامه های فرهنگی: بسیاری از فیلمخانه ها رویدادهای فرهنگی و آموزشی مانند کارگاه ها، سمینارها و نمایشگاه های مرتبط با سینما برگزار می کنند.
فیلمخانه های معروف جهان
- سینماتک فرانسه (Cinémathèque Française): یکی از معروف ترین و قدیمی ترین فیلمخانه های جهان که در پاریس واقع شده است و مجموعه ای بزرگ از فیلم ها و اسناد سینمایی را نگهداری می کند.
- موزه هنر مدرن (MoMA) در نیویورک: این موزه نیز دارای بخش سینمایی قدرتمندی است که به جمع آوری و نمایش فیلم های هنری و تاریخی می پردازد.
- بنیاد فیلم آمریکا (AFI): این بنیاد در لس آنجلس واقع شده و به حفاظت، ترمیم و نمایش فیلم های آمریکایی می پردازد.
اهمیت فیلمخانه ها
فیلمخانه ها نقش حیاتی در حفظ تاریخ سینما و ارائه آن به نسل های آینده دارند. آن ها با نگهداری و ترمیم فیلم ها، کمک می کنند تا آثار سینمایی از فراموشی نجات یابند و در دسترس علاقه مندان و پژوهشگران قرار گیرند. همچنین با نمایش عمومی فیلم ها، این موسسات فرصتی را برای تجربه دوباره آثار کلاسیک و کشف فیلم های نادر و کمتر شناخته شده فراهم می کنند.
محل بایگانی یا آرشیو فیلمها که معمولا نمایشهای ویژه ای را دربرنامه خود دارد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از سیاتیک
تصویر سیاتیک
بزرگ ترین عصب بدن که مربوط به اندام تحتانی است، در پزشکی درد شدید و تیرکشنده در کمر، لگن و زانو که به دلیل فشار به عصب سیاتیک بروز می کند، عرق النسا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیکاس
تصویر سیکاس
درختی همیشه سبز و تزیینی شبیه نخل که بومی مناطق استوایی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاهک
تصویر سیاهک
نوعی آفت قارچی غلات که بیشتر در گندم و جو بروز می کند و خوشه و دانه را به گردی سیاه رنگ تبدیل می کند، سیهک، قره جه
سیاه رو، سیاه چهره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یکایک
تصویر یکایک
یکی پس از دیگری، یک یک، یکی یکی، تک تک، یک به یک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیئات
تصویر سیئات
کار های زشت و ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
(سَیْ یِ)
جمع واژۀ سیده. رجوع به سید و سیده شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 267تن سکنه. آب آن از سیمین رود و چشمه. محصول آنجا غلات، توتون، چغندر، حبوبات. در دو محل بفاصله نیم کیلومتر بنام سیستک بالا و پائین مشهور و سکنۀ سیستک پائین 121 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
لحنی از الحان موسیقی، فارسی است، (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ)
آهسته. (آنندراج) (غیاث) بلغت قاینات خراسان خاصه تون و طبس به معنی آهسته آهسته است و در سلک غزلیات حافظ شیرازی غزلی است که مطلع آن این است:
دوشینه من پنهان شدم در قصر جانان سیکنک
نرمک نهادم پای را رفتم به ایوان سیکنک.
(از انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
(سَیْ یِ آ)
جمع واژۀ سیئه. (از دهار) (ترجمان القرآن). معاصی. گناهان. (غیاث) (آنندراج). سیئات اعمال. کارهای بد وناشایسته. (ناظم الاطباء). مقابل حسنات:
و صیّر دهرک الاحسان فیه
الینا من عظیم السیّئات .
ابن الانباری (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192).
دیدم که سیئات جهانش نکرد صید
زآن رو نکردم این حسنات موقرش.
خاقانی.
تا که غفاری او ظاهر شود
سیئات جمله راغافر شود.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(سُ تَ)
خاموشی دراز، آنچه خاموش گرداند کسی را. (منتهی الارب). رجوع به سکات شود
لغت نامه دهخدا
مربوط به تهیگاه، معمولاً نام سیاتیک بعصب نسائی بزرگ (عصب سیاتیک بزرگ) اطلاق میشود، این عصب از رأس مثلث شبکۀ خاصره تولید و در حقیقت دنبالۀ این رأس است، عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسایی در زیر عضلۀ هرمی لگن خارج میشود، عرض این عصب در ابتدا حتی به 1/5 سانتی متر نیز میرسد، ابتدا در سرین بطور مایل و بعد در ناحیۀ خلفی ران تا حفرۀ رکبی قائماً پائین می آید و از آنجا ببعد بدو شاخه انتهایی تقسیم میشود، عصب مذکور در سرین بوسیلۀ عضلۀ سرینی بزرگ پوشیده میشود و در ناودانی که بین استخوان و رگ برآمدگی بزرگ استخوان رانی است، پائین می آید و یکی ازنقاط دردناک این عصب در همین محل است، عرق النساء بزرگ، عرق النساء عصبی بزرگ، (فرهنگ فارسی معین)، درد مربوط بعصب سیاتیک را نیز بنام سیاتیک خوانده و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس میشود خصوصاً در ناحیۀ سرینی، وجع عرق النساء، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
سیسالنگ. مرغکی که در کنار آبها نشیند و پیوسته دم جنباند. صعوه. (ناظم الاطباء). گونه ای پرندۀ شکاری دورپرواز که جثه اش به اندازه سه برابر یک کبوتر است و دارای چشمی بسیار دوربین میباشد و اوجش نیز بسیار است. پرهای بدنش سفید و خالهای سیاه رنگند. سیسارک. شیشلنگ. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تُ تُ)
دهی است از دهستان بلدۀ کجور که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر و 15 هزارگزی باختر المده و 27 هزارگزی خاور نوشهر و بر کنار شوسۀ نوشهر به المده قرار دارد. دشتی معتدل و مرطوب است و 156 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه کلرود و محصول آنجا برنج و شغل مردم زراعت وتهیۀ زغال است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
فرد فرد، جدا جدا، یک بیک یک یک یکی پس ازدیگری: کمان دوا بروش و آن غمزه ها یکایک بدل بر چو تیر خدنگ. (لباب الالباب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیکاره
تصویر سیکاره
پارسی تازی گشته سه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
اگویایی خاموشی از گیجی گیجزدگی، مردن، فرو نشستن خشم پاسخ دندان شکن پاسخ کاری
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه کوچک، قارچی است انگلی که نوعی از آن از تیره اوستیلاژیتاسه و نوع دیگرش از تیره تیلتیاسه است و هر دو نوع از رده پروتوبازیدیومیستها میباشند. نوع اول که به نام اوستیلاگو نامیده میشود گونه های مختلفش سیاهک گردی گندم و جو و یولاف و ذرت و غلاف دیگر را فراهم میکند و نوع دوم که به نام تیلتا نامیده میشود سیاهک سنگی غلات را به وجود می آورد. در سیاهک گردی دانه های گندم و غلات دیگر تبدیل به گرد سیاه رنگی که همان هاگهای قارچ است می شود و به وسیله باد به اطراف پراکنده میگردد. در سیاهک سنگی دانه غلات پوستش سالم است ولی داخل آن پر از گرد سیاه رنگ می باشد اراقو، لیخنیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیئات
تصویر سیئات
معاصی و گناهان، کارهای بد و نا شایسته
فرهنگ لغت هوشیار
عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسایی در زیر عضله هرمی لگن خارج میشود، عرض این عصب در ابتدا حتی به 5/1 سانتیمتر نیز میرسد فرانسوی سرینیک مربوط به تهیگاه، معمولا نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ (عصب سیاتیک بزرگ) اطلاق میشود. این عصب از راس مثلث شبکه خاجی تولید و در حقیقت دنباله این راس است. عصب مزبور درشت ترین عصب بدن است و از بریدگی بزرگ نسائی در زیر عضله هرمی از لگن خارج میشود. عرض این عصب در ابتدا حتی به 5، 1 سانتیمتر نیز میرسد. ابتدا در سرین به طور مایل و بعد در ناحیه خلفی ران تا حفره رکبی قائما پایین میاید. و از آن جا به بعد به دو شاخه انتهایی تقسیم میشود. عصب مذکور در سرین به وسیله عضطه سرینی بزرگ پوشیده میشود و در ناودانی که بین استخوان و رگ و برآمدگی بزرگ استخوان رانی است پایین میاید و یکی از نقاط دردناک این عصب دو همین محل است عرق النسا بزرگ عرق النسا عصب نسائی بزرگ، درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس میشود خصوصا در ناحیه سرینی وجع عرق النسا. یا سیاتیک بزرگ. سیاتیک. یا سیاتیک کوچک. عصبی است که جدا میگردد و از زیر عضله هرمی از لگن خارج میشود و محل خروج آن در عقب کنار داخلی عصب نسائی بزرگ است و در ناحیه سرینی به دو شاخه عضلانی و جلدی تقسیم میگردد نسائی کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای پرنده شکاری دور پرواز که جثه اش به اندازه سه برابر یک کبوتر است و دارای چشمی بسیار دوربین است و اوجش نیز بسیار است. پرهای بدنش سفید و خال هایش سیاه رنگند سیسالک شیشلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای پرنده شکاری دور پرواز که جثه اش به اندازه سه برابر یک کبوتر است و دارای چشمی بسیار دوربین است و اوجش نیز بسیار است. پرهای بدنش سفید و خال هایش سیاه رنگند سیسالک شیشلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاتیک
تصویر سیاتیک
مربوط به تهیگاه، نام سیاتیک به عصب نسائی بزرگ اطلاق می شود، درد مربوط به عصب سیاتیک را نیز به نام سیاتیک خوانند و آن عبارت از درد شدیدی است که در سرتاسر این عصب حس می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاهک
تصویر سیاهک
((هَ))
سیاه کوچک، قارچی است انگلی که نوعی از آن از تیره اوستیلاژیناسه و نوع دیگرش از تیره تیلتیاسه است، اراقوا، لیخنیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیئات
تصویر سیئات
((سَ ی ِّ))
جمع سیئه، اعمال زشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یکایک
تصویر یکایک
یک یک، یکی پس از دیگری
فرهنگ فارسی معین
به جهت تحقیر به افرادی گویند که لب و دهن تیره داشته باشند
فرهنگ گویش مازندرانی
نام پلی در محله ی قنبرآباد بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در بلده ی کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
سازی زبانه دار از جنس نی و یا چوب که زبانه ی آن شبیه منقار
فرهنگ گویش مازندرانی