جدول جو
جدول جو

معنی سیتاک

سیتاک(پسرانه)
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
تصویری از سیتاک
تصویر سیتاک
فرهنگ نامهای ایرانی

واژه‌های مرتبط با سیتاک

سپیتاک

سپیتاک
سِفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سِپیده، سِپیداب، سِپتاک، باروق، سِپیداج، اِسفیداج
سپیتاک
فرهنگ فارسی عمید

سپتاک

سپتاک
سِفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سِپیده، سِپیداب، سَپیتاک، باروق، سِپیداج، اِسفیداج
سپتاک
فرهنگ فارسی عمید

سپیتاک

سپیتاک
فاشَرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد
سِپیدتاک، سِفیدتاک، سیاه دارو، ماردارو، هِزارشاخ، هِزارکِشان، هِزارجِشان، هِزاراَفشان، اَرجالون، بَرْوانیا
سپیتاک
فرهنگ فارسی عمید

سپیتاک

سپیتاک
سفیداب، پودر سفیدی که زنان به صورت خود مالند، گرد سفیدی که از بعضی مواد گرفته می شود و در نقاشی مورد استفاده قرار می گیرد
سپیتاک
فرهنگ فارسی معین

سپتاک

سپتاک
سفیدآبی که زنان بر روی مالند و نقاشان و مصوران بدان کار کنند. (آنندراج) (برهان). سپیدآب. (رشیدی). سپیده. سفیداج. (شرفنامه). سپیتاک:
ز عکس خون عدو و بیاض دولت تو
برد رخ شفق و صبح سرخی و سپتاک.
منصور شیرازی (از رشیدی).
رجوع به سپیتاک شود
لغت نامه دهخدا

سپیتاک

سپیتاک
سفیدآبست که زنان بر روی مالند و نقاشان و مصوران هم بکار برند. (برهان) (آنندراج) ، مخفف سپیدتاک (سفیدتاک) هم هست و آن بوته ای است که بعربی کرمه البیضا گویند. (برهان) (آنندراج). رجوع به سپتاک شود
لغت نامه دهخدا