- سیستن
- جهیدن، جستن
معنی سیستن - جستجوی لغت در جدول جو
- سیستن
- جستن، جهیدن، جست و خیز کردن
- سیستن ((تَ))
- جهیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سامانه
زندگانی کردن
برجستن
گسستن، بریدن، قطع شدن
گسیختن و پاره گشتن
ترسیدن و رمیدن
دارنده بدن سفید، جوان
ترتیب، قاعده
زندگی کردن، زندگانی کردن
گسستن، گسیختن، کنده شدن، جدا شدن، برای مثال چونکه از امرودبن میوه سکست / گشت اندر عهد و نذر خویش سست (مولوی - ۴۰۰)
ریدن، بیرون ریختن مدفوع شکم از راه مقعد، تغوّط کردن
نمایان شدن، به نظر آمدن
ترسیدن، رم کردن و گریختن، رمیدن
ترسیدن، رم کردن و گریختن، رمیدن
مجموعه ای متشکل از عناصر مرتبط با یکدیگر که مسئول انجام کار خاصی هستند،
دستگاه مثلاً سیستم گوارشی، سیستم بانکی،
آنچه شکل، ساختار و یا تجهیزات متفاوت یک وسیله را تعیین می کند مثلاً سیستم کامپیوتر،
مجموعه ای از قواعد و اصول تثبیت شده مثلاً سیستم متری، قاعده، شیوه
دستگاه مثلاً سیستم گوارشی، سیستم بانکی،
آنچه شکل، ساختار و یا تجهیزات متفاوت یک وسیله را تعیین می کند مثلاً سیستم کامپیوتر،
مجموعه ای از قواعد و اصول تثبیت شده مثلاً سیستم متری، قاعده، شیوه
ریدن
جستن، برجستن، برای مثال چون بدیدم روی خوبت درزمان برجیستم / گرم در کار آمدم موقوف مطرب نیستم (مولوی - لغت نامه - جیستن)