آهسته سخن گفتن. (ناظم الاطباء) ، فرورفتن، درچاه و یا حوض. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از انجمن آرا) (از آنندراج) : وان یکی ریست در بن چاهی وان دگر رفت بر سر ویران. ناصرخسرو. ، گریستن و زاری کردن و نوحه کردن برای مرده. آه کشیدن و مویه کردن. (ناظم الاطباء). موییدن و نوحه کردن. (فرهنگ جهانگیری). نوحه کردن. (برهان) (از آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری). موییدن. گریستن. گریه کردن. (برهان) (از آنندراج). ریسه رفتن
رشتن. تافتن. ریسیدن و ریسمان کردن. (ناظم الاطباء) : که چندان بریسی مگر با پری گرفتستی ای پاک تن خواهری. فردوسی. زنان در وقت صحابه ریسمان ریستندی که شکالهای اسب کنند. (کتاب المعارف) ، کوشش کردن، افشاندن و پراکنده کردن، ریدن و دفع غایط کردن. (ناظم الاطباء). ریدن. (انجمن آرا) (غیاث اللغات). ریدن و نجاست کردن. (برهان). قضای حاجت کردن. پلیدی کردن. تغوط. تخلیه و دفع فضول از مخرج معتاد کردن. (یادداشت مؤلف). جهانگیری بیت زیر را از مولوی برای معنی گریه کردن و نوحه کردن شاهد آورده: چون در اینجا نیست وجه زیستن بر چنین خانه بباید ریستن. (مثنوی چ خاور ص 371). ولی از مقدمات حکایت معلوم میشود که در معنی ریدن است نه نوحه کردن. (آنندراج) : ریستن گیردت ز خوردن زشت به درت باید آمدن ز بهشت. اوحدی. بی طمع هرکس به دنیا زیسته بر بروت مدخلانش ریسته. راجی (از آنندراج)