جدول جو
جدول جو

معنی سکسک - جستجوی لغت در جدول جو

سکسک
زمین ناهموار و درشت
تصویری از سکسک
تصویر سکسک
فرهنگ لغت هوشیار
سکسک
زمین ناهموار، ویژگی اسبی که بد راه برود و سوار را تکان دهد، برای مثال اسب سکسک می شود رهوار و رام / خرس بازی می کند، بز هم سلام (مولوی - ۲۴۵)
تصویری از سکسک
تصویر سکسک
فرهنگ فارسی عمید
سکسک
((سُ سُ))
زمین بد و نا هموار، اسبی که بد و ناهموار راه رود
تصویری از سکسک
تصویر سکسک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زحمتی که انسان در غایت ضعف پیدا شود و آن تپش دل است که به اندک جنبشی و حرکتی ایجاد گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکسکه
تصویر سکسکه
صدائی که در اثر گرفتگی غذا از گلو بر آید
فرهنگ لغت هوشیار
((سُ سُ))
زحمتی که انسان را در غایت ضعف پیدا شود و آن تپش دل است که به اندک جنبشی و حرکتی ایجاد گردد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکسکه
تصویر سکسکه
((س س کِ))
حالتی که بر اثر آن صداهایی کوتاه و متناوب از گلو برآید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکسکه
تصویر سکسکه
انقباض ناگهانی و غیرارادی عضلۀ دیافراگم که به صورت صداهای پی در پی از حلق خارج می شود
زغنگ، هکچه، سچک، هکک، فواق، اسکرک، سکیله، اشکوهه، هکهک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکسک
تصویر تکسک
استخوان و تخم انگور هسته انگور
فرهنگ لغت هوشیار
سکه زن ابر پناد (پناد جو)، جای پرتیر دشنه ساز، پولاد گر، پرک زن کارد و چاقو ساز فروشنده کارد و چاقو، آهنگر، کسی که سکه ضرب کند سکه زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمسک
تصویر سمسک
بد ذات و پست نژاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوک
تصویر سکوک
چاه تنگ دهانه
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ای است سیاه یا سرخ و پردار که در جاهای نمناک پیدا میشود حشره ایست از راسته قاب بالان که بدنی کشیده و قهوه یی دارد و بالهایش نیز همرنگ بدن میباشد. دو بال جلو این جانور ضخیم و مانند دو قاب روی بالهای نازک عقب را می پوشاند. قطعات دهنی وی از نوع جونده است. سوسک بیشتر شبها از لانه خارج شده از خرده ریز غذا ها تغذیه میکند و چون حامل نطفه میکربهای مختلف است جانوری موذی و خطرناک است سپیرک سپیرو. یا سوسک طلایی. حشره ایست از راسته قاب بالان که در حدود 25 گونه از آن شناخته شده حشره ایست سنگین و کندرو برنگ طلایی مایل به قرمز شکمش مایل به سفیدی است و در انتهای شکمش نوع آلت نوک تیزی جهت حفر زمین قرار دارد. نوزاد این حشره و همچنین حشره بالغ علفخوارند و بیشتر به مزارع چغندر و چغندر قند حمله میکنند زنبور طلایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکسک
تصویر تکسک
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکس، تکش، تکژ، تکیز
فرهنگ فارسی عمید
حشره ای است از راسته قاب بالان که بدنی کشیده و قهوه ای دارد و بال هایش نیز همرنگ بدنش می باشد. چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آن ها حامل نطفه میکروب های مختلف است. سپیرک و سپیرو نیز نامیده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکاک
تصویر سکاک
((سَ))
کارد و چاقوساز، آهنگر، کسی که سکه ضرب کند، سکه زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سک سک
تصویر سک سک
((سُ سُ))
یکی از بازی های کودکان، و آن نوعی قایم باشک است
فرهنگ فارسی معین
حشرۀ کوچک با ل دار به رنگ سیاه یا سرخ یا قهوه ای و به انواع مختلف که چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آن ها از آفات کشتزار ها هستند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکاک
تصویر سکاک
چاقوساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکسی
تصویر سکسی
دارای جاذبۀ جنسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکک
تصویر سکک
کری، خرد گوشی، چسبگوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکس
تصویر سکس
جمعی افراد که از یک جنس باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکک
تصویر سکک
سکه ها، قطعه ای فلزی و بهادار که بر روی آن نام کشور یا پادشاه ضرب کننده نوشته شده است، جمع واژۀ سکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکس
تصویر سکس
امور جنسی، عضوی از بدن که جنسیت را تعیین می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسک
تصویر کسک
زاغ پیسه، پرنده ای شبیه کلاغ با پرهای سیاه و سفید، شک، عکّه، کلاغ پیسه، کشکرت، زاغ پیسه، زاغه پیسه، عکعک، عقعق، کلاژه، غلبه، غلپه، کلاژاره، قلازاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کسک
تصویر کسک
عقعق: (هرگز نبود شکر بشوری چو نمک نه گاه شکر باشد چون بازکسک)، شخص کوچک (تحقیر توهین) : (هر کسکی را هوس قسم و قضا و قدر است عشق وی آورد قضا هدیه ره آورد مرا)، (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کسک
تصویر کسک
((کَ سَ))
پرنده ای است سیاه و سفید که آن را به عربی عقعق گویند
فرهنگ فارسی معین