جدول جو
جدول جو

معنی تکسک

تکسک
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکس، تکش، تکژ، تکیز
تصویری از تکسک
تصویر تکسک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تکسک

تکسک

تکسک
بمعنی تکس است که تخم و استخوان انگور باشد. (برهان) (آنندراج). بمعنی تکس است. (فرهنگ جهانگیری). تکسل. (ناظم الاطباء) :
کله سرش از دبوس منکر بشکست
همچو تکسک مویز و دانۀ خرما.
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی).
قوت و غذای باب تو و عم و خال تو
ز آخال و از تکسک خرابات و مفسقه.
سوزنی.
خری که کاه و جو او ز برگ تاک و تکسک
مراغه کردن و غلطیدنش اسو به اسو.
سوزنی.
رجوع به تکز و تکژ و تکس و تکسل و تکش شود
لغت نامه دهخدا

تمسک

تمسک
متوسل شدن دستاویز چنگ در زدن چنگ در زدن دست در زدن دستاویز ساختن، چنگ زنی دستاویز سازی تشبت، حجت سند، جمع تمسکات
فرهنگ لغت هوشیار

تکوک

تکوک
ظرفی از زر یا سیم و غیره که بشکل جانوران مانند شیر گاو مرغ سازند و در آن شراب خورند
فرهنگ لغت هوشیار

تنسک

تنسک
عبادت کردن، پرستیدن خداپرستی پارسایی، عابد شدن زاهد گردیدن پارسا شدن پارسایی ورزیدن، زاهدی پارسایی، جمع تنکسات
فرهنگ لغت هوشیار