جدول جو
جدول جو

معنی سپهبدان - جستجوی لغت در جدول جو

سپهبدان
جمع سپهبد، پرده ایست از موسیقی قدیم
تصویری از سپهبدان
تصویر سپهبدان
فرهنگ لغت هوشیار
سپهبدان
از الحان قدیم ایرانی
تصویری از سپهبدان
تصویر سپهبدان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسپهبدان
تصویر اسپهبدان
جمع اسپهبد، منسوب به اسپهبد، نوایی است در موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهبدان
تصویر سپاهبدان
ستاره قطبی، ستاره ای در انتهای دم خرس کوچک با اختلاف کمتر از 1 درجه از محل واقعی قطب شمال، میخگاه، سپاهبد، جدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپهرداد
تصویر سپهرداد
(پسرانه)
بخشیده آسمان، داماد داریوش هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سپندان
تصویر سپندان
(پسرانه)
خردل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سپهدار
تصویر سپهدار
فرمانده سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره صلیبیان که به طور خودرو در مناطق مرطوب و کنار جویها در اکثر نقاط ایران میروید. گلهایش کوچک و زرد رنگ و میوه اش خورجینک است و محتوی یک یا دو دانه است خدل فارسی حرف السطوح خردل صحرایی، تخم اسفند. یا سپندان خرد. تخم خردل. یا سپندان سرخ. تخم تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپهدار
تصویر سپهدار
سپهسالار، سردار و فرمانده سپاه، سالار سپاه، اسفهسالار، سپاه سالار، سپه پهلوان، صاحب الجیش، گوانجی، ژنرال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپندان
تصویر سپندان
خردل که طبیعت آن گرم است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپندان
تصویر سپندان
خردل، سس یا چاشنی غلیظ و تندی که با مخلوط کردن دانه های گیاه خردل در آب یا سرکه تهیه می شود،
در علم زیست شناسی گیاهی از تیرۀ چلیپاییان با برگ هایی شبیه برگ ترب، گل های زرد رنگ، دانه های ریز و قهوه ای و طعم تند،
دانه های ساییده شدۀ این گیاه که به عنوان چاشنی استفاده می شود، اسفندان، آهوری، خردله، سپندین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبدان
تصویر سبدان
جمع سبد، شبان فریبکان، راه آب بند ها
فرهنگ لغت هوشیار
سردار لشکر سالار سپاه امیر الجیش فرمانده سپاه، درجه ایست نظامی بالاتر از سر لشکر و پایین تر از ارتش بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپهبد
تصویر سپهبد
سپهسالار، صاحب منصب ارشد بالاتر از سرلشکر، اسپهبد، اصفهبد، اسفهبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپهبد
تصویر سپهبد
((س پَ بُ))
سردار لشکر
فرهنگ فارسی معین