رئیس لشکر که امور جنگ به او مفوض باشد. (آنندراج). خداوند لشکر. سرلشکر. (شرفنامه). دارندۀ سپاه. آنکه حافظ و نگهبان سپاه باشد: سپهدار توران ز چنگش برست یکی بارۀ تیزتک برنشست. فردوسی. ببهرام گفت ای سپهدار شاه بخور خشم و سر بازگردان ز راه. فردوسی. سپهدار ایرانْت خوانم بداد کنم بر تو بر آفریننده یاد. فردوسی. آنکه زیباتر و درخورتر و نیکوتر از او هیچ سالار وسپهدار نبسته ست کمر. فرخی. والا وجیه دین که سپهدار شرق و چین فخر آرد از تو نائب فرزانۀ زکی. سوزنی (دیوان چ شاه حسینی). سپهدار اسلام منصور اتابک که کمتر غلامش قدرخان نماید. خاقانی. قاع صفصف دیده و صف صف سپهداران حاج کوس را از زیردستان زیر و دستان دیده اند. خاقانی. نیکو مثلی زد آن سپهدار کَاندازۀ کار خود نگهدار. نظامی. از سپهدار چین خبر میجست تا خبر داد قاصدش بدرست. نظامی. گفت پیغمبر سپهدار غیوب لاشجاعه یافتی قبل الحروب. مولوی. سپهدار و گردنکش و پیلتن نکوروی و دانا و شمشیرزن. سعدی (بوستان)
دهی است از دهستان قیلاب بخش اندیمشک شهرستان دزفول واقع در 38 هزارگزی شمال باختری اندیمشک و 8 هزارگزی باختر راه شوسۀ اندیمشک به خرم آباد. منطقه ای است کوهستانی و گرمسیر و 50 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات دیمی وشغل اهالی زراعت است. صنایع دستی آنان قالی بافی است. در تابستان راه مالرو دارد. ساکنان آنجا از طایفۀعشایر لر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
درختی است از تیره بیدها که در نیمکره شمالی گونه های مختلفش فراوان میروید. درختی است دو پایه و گلهایش کاملا برهنه و بدون جام و کاسه و پرچمها یا مادگی فقط برکگ کوچکی در بغل دمگل خود دارند گل نر این گیاه دارای پرچمهای زیاد و گل ماده دارای دو برچه است و دانه هایش کرکهای ریزی دارد جوانه های سپیدار آلوده با ماده صمغی چسبنده است. بلندی آن بالغ بر 20 متر میشود و محیط دایره اش تا 3 متر میرسد. پشت پهنک برگ سپیدار سفید رنگ است و چون تنه اش مستیما رشد میکند از آن برای ساختن تیر و ستون چوبی استفاده میکنند حور حورازرق غرب ابودقیق