- سپریدن
- اتمام کردن، اتمام، پایان، سرانجام
معنی سپریدن - جستجوی لغت در جدول جو
- سپریدن
- تمام کردن بانجام رساندن، نوعی خیمه سه لا شامیانه
- سپریدن
- تمام کردن، به انجام رساندن، پایمال کردن
- سپریدن ((س پَ دَ))
- به انجام رساندن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تمام کردن، سپردن
تفویض
طی کردن راه چیزی پیش کسی امانت گذاشتن و تسلیم کردن، تحویل دادن
لغزیدن، سرخوردن
پر شدن، انباشته شدن
لیز خوردن، سر خوردن، لغزیدن
در نوردیدن، طی کردن راه، برای مثال وگر جان تو بسپرد راه آز / شود کار بی سود بر تو دراز (فردوسی۱ - ۹۹۴) ، پایمال کردن
پرواز کردن، بال و پر زدن پرندگان در هوا، جهیدن، جستن از جا به طور ناگهانی، بخار شدن و به هوا رفتن جسم فرّار از قبیل الکل، بنزین و آمونیاک
چیزی را برای نگه داری به کسی دادن، تسلیم کردن، تحویل دادن، واگذاشتن، سفارش کردن
واگذار کردن، سفارش کردن
Bob, Bounce, Hop, Pounce
Deposit, Entrustment
плыть , прыгать
депонировать , доверие
schwimmen, aufspringen, hüpfen
einzahlen, Treuhand
плавати , стрибати
вносити , довіреність
pływać, odbijać się, skakać, skakać na
depozytować, powierzenie
漂浮 , 弹跳 , 跳 , 猛扑
存放 , 委托
flutuar, quicar, pular, saltar sobre
depositar, confiança
galleggiare, rimbalzare, saltare, saltare su
depositare, incarico
flotar, rebotar, saltar, saltar sobre
depositar, encomienda