تمام کردن و به انجام رسانیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، لگدکوب کردن. پایمال کردن: چو پیل آن چنان زخم پیکان بدید همه لشکر خویش را بسپرید. فردوسی. رجوع به سپردن و سپاردن شود
تمام کردن و به انجام رسانیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، لگدکوب کردن. پایمال کردن: چو پیل آن چنان زخم پیکان بدید همه لشکر خویش را بسپرید. فردوسی. رجوع به سپردن و سپاردن شود
سپردن: سپارید ما را و ساکن شوید به یزدان دادار ایمن شوید. فردوسی. چو میدان سر آمد بتابید روی بترکان سپارید یکباره گوی. فردوسی. هزار طرف بیک میخ و هیچ از او نه پدید بزیر طرف سپاریده میخ را ستوار. ناصرخسرو (دیوان چ تقی زاده 178). رجوع به سپردن و سپاردن شود
سپردن: سپارید ما را و ساکن شوید به یزدان دادار ایمن شوید. فردوسی. چو میدان سر آمد بتابید روی بترکان سپارید یکباره گوی. فردوسی. هزار طرف بیک میخ و هیچ از او نه پدید بزیر طرف سپاریده میخ را ستوار. ناصرخسرو (دیوان چ تقی زاده 178). رجوع به سپردن و سپاردن شود