جدول جو
جدول جو

معنی سپردن

سپردن((س پَیا پُ دَ))
پیمودن، راه رفتن، پایمال کردن، گذراندن، بسر بردن
تصویری از سپردن
تصویر سپردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سپردن

سپردن

سپردن
طی کردن راه چیزی پیش کسی امانت گذاشتن و تسلیم کردن، تحویل دادن
سپردن
فرهنگ لغت هوشیار

سپردن

سپردن
در نوردیدن، طی کردن راه، برای مِثال وگر جان تو بسپرد راه آز / شود کار بی سود بر تو دراز (فردوسی۱ - ۹۹۴)، پایمال کردن
سپردن
فرهنگ فارسی عمید

سپردن

سپردن
چیزی را برای نگه داری به کسی دادن، تسلیم کردن، تحویل دادن، واگذاشتن، سفارش کردن
سپردن
فرهنگ فارسی عمید