جدول جو
جدول جو

معنی سَوَاد - جستجوی لغت در جدول جو

سَوَاد
سیاهی
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سواد
تصویر سواد
توانایی خواندن و نوشتن، مجموعۀ آگاهی ها از چیزی، معلومات، منسوخ، رونوشت، مسوده،
پیرامون شهر و حوالی آن، سیاهی شهر از دور،
کنایه از گروهی از مردم، جماعت، مقابل بیاض، سیاهی، سرزمین، مملکت
سواد اعظم: شهر بزرگ، پایتخت
سواد داشتن: باسواد بودن، توانایی خواندن و نوشتن داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرواد
تصویر سرواد
شعر، سخن منظوم، برای مثال دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل / که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سواد
تصویر سواد
کالبد تن، کره زمین، و بمعنای سیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرواد
تصویر سرواد
شعر سرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواد
تصویر سواد
سیاهی، نوشته، رونوشت، شبح، سیاهی شهر که از دور دیده شود، در فارسی به معنای خواندن و نوشتن، معلومات، آگاهی های علمی و ادبی
سواد کسی نم کشیدن: کنایه از سواد درستی نداشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرواد
تصویر سرواد
((سَ))
شعر
فرهنگ فارسی معین
قراءةٌ وكتابةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سواد
تصویر سواد
Literacy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
грамотність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
грамотность
دیکشنری فارسی به روسی
साक्षरता
دیکشنری فارسی به هندی
بی طرفی
دیکشنری عربی به فارسی
فسادگری، فساد
دیکشنری عربی به فارسی
فورانی، جوشان
دیکشنری عربی به فارسی
بی نظمی، سرریز
دیکشنری عربی به فارسی
ناپایداری، مرگ
دیکشنری عربی به فارسی
سرسختی، تجهیزات
دیکشنری عربی به فارسی
فوران، شورشیان
دیکشنری عربی به فارسی
پاسخ، پاسخ دهید
دیکشنری عربی به فارسی
چرخش، سرگیجه
دیکشنری عربی به فارسی
دوام، ساعات کار
دیکشنری عربی به فارسی
بخیل، یک اسب
دیکشنری عربی به فارسی