شهرکی است (به ماوراءالنهر) از نخشب. (حدود العالم) : ز شهر نخشب چون رو بسونخ آوردم نسیم جود وی آمد ز من ز هر فرسخ. سوزنی. دل رمیده غزل را بمخلص آوردم بمدح صاحب صدر ریاست سونخ محمد بن عمر مهتری که خاطر من مرا بمدحت او مرحبا زد و بخ بخ. سوزنی. رجوع به سونج شود
شهرکی است (به ماوراءالنهر) از نخشب. (حدود العالم) : ز شهر نخشب چون رو بسونخ آوردم نسیم جود وی آمد ز من ز هر فرسخ. سوزنی. دل رمیده غزل را بمخلص آوردم بمدح صاحب صدر ریاست سونخ محمد بن عمر مهتری که خاطر من مرا بمدحت او مرحبا زد و بخ بخ. سوزنی. رجوع به سونج شود
پیاز، پیازی که زیر زمین در ریشۀ گیاه تشکیل می شود و اگر آن را سال دیگر زیر خاک کنند گیاه از آن می روید، مثل پیاز نرگس و برخی گیاهان دیگر، برای مثال من نیابم نان خشک و سوخ شب / تو همه حلوا کنی در شب طلب (کسائی - لغت نامه - سوخ)
پیاز، پیازی که زیر زمین در ریشۀ گیاه تشکیل می شود و اگر آن را سال دیگر زیر خاک کنند گیاه از آن می روید، مثل پیاز نرگس و برخی گیاهان دیگر، برای مِثال من نیابم نان خشک و سوخ شب / تو همه حلوا کنی در شب طلب (کسائی - لغت نامه - سوخ)
ریزه های فلز که هنگام سوهان کردن و سودن آن به زمین می ریزد، براده، سناو، سخاله، توبال، برای مثال بر سرش یکی غالیه د ان بگشاده / وآکنده در آن غالیه د ان سونش دینار (منوچهری - ۱۵۴)
ریزه های فلز که هنگام سوهان کردن و سودن آن به زمین می ریزد، براده، سناو، سخاله، توبال، برای مِثال بر سَرْش یکی غالیه د ان بگشاده / وآکنده در آن غالیه د ان سونش دینار (منوچهری - ۱۵۴)
میلۀ توخالی که در زخم فروبرند تا مقداری از آن را بیرون بیاورند و ببینند از چه نوع است، لوله ای باریک که برای داخل کردن مایعی به بدن یا خارج ساختن مایعی از بدن مانند بیرون کشیدن ادرار از مثانه به کار می رود
میلۀ توخالی که در زخم فروبرند تا مقداری از آن را بیرون بیاورند و ببینند از چه نوع است، لوله ای باریک که برای داخل کردن مایعی به بدن یا خارج ساختن مایعی از بدن مانند بیرون کشیدن ادرار از مثانه به کار می رود
دهی است جزء دهستان اوچ تپۀ بخش ترکمان شهرستان میانه. دارای 526 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، نخود، عدس. شغل اهالی زراعت و گله داری است. سکنۀ سونج بالا 250 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان اوچ تپۀ بخش ترکمان شهرستان میانه. دارای 526 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، نخود، عدس. شغل اهالی زراعت و گله داری است. سکنۀ سونج بالا 250 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
امیرالامرای خراسان و اتابک ابوسعید بهادرخان، در زمان سلطنت اولجایتو. رجوع به تاریخ مغول ص 309، 308، 313، 321، 325، 327 و تاریخ گزیده ص 596، 598 و 601 شود
امیرالامرای خراسان و اتابک ابوسعید بهادرخان، در زمان سلطنت اولجایتو. رجوع به تاریخ مغول ص 309، 308، 313، 321، 325، 327 و تاریخ گزیده ص 596، 598 و 601 شود
ریزگی فلزات را گویند که از دم سوهان ریزد و به عربی براده خوانند. (برهان). ریزۀ آهن و سیم و زر که بسوهان افتد. (فرهنگ رشیدی). براده و ساو آهن. (زمخشری). سونش آهن. فسالهالحدید. (بحر الجواهر) : شرر دیدم که بر رویم همی جست ز مژگان همچو سوزان سونش زر. لبیبی. سونش الماس می بارد فلک بر آبگیر خردۀ کافور می ریزد هوا بر بوستان. فرقدی. سونش سیم سپید از باغ بردارد همی باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود. عنصری. بر سرش یکی غالیه دانی بگشاده و آکنده در آن غالیه دان سونش دینار. منوچهری. و سونش سفال نو سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رنگ سپیدی بر زمین از سونش دندانش بین سوهان بادش پیش از این بر سبز دیبا ریخته. خاقانی. نیفتاد گردی بر آن زر خشک بجز سونش عنبرو گرد مشک. نظامی. سونش لعل ریزداز پر همای در هوا گر بخورد ز کشتۀ لعل لب تو استخوان. سیف اسفرنگی
ریزگی فلزات را گویند که از دم سوهان ریزد و به عربی براده خوانند. (برهان). ریزۀ آهن و سیم و زر که بسوهان افتد. (فرهنگ رشیدی). براده و ساو آهن. (زمخشری). سونش آهن. فسالهالحدید. (بحر الجواهر) : شرر دیدم که بر رویم همی جست ز مژگان همچو سوزان سونش زر. لبیبی. سونش الماس می بارد فلک بر آبگیر خردۀ کافور می ریزد هوا بر بوستان. فرقدی. سونش سیم سپید از باغ بردارد همی باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود. عنصری. بر سرش یکی غالیه دانی بگشاده و آکنده در آن غالیه دان سونش دینار. منوچهری. و سونش سفال نو سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رنگ سپیدی بر زمین از سونش دندانش بین سوهان بادش پیش از این بر سبز دیبا ریخته. خاقانی. نیفتاد گردی بر آن زر خشک بجز سونش عنبرو گرد مشک. نظامی. سونش لعل ریزداز پر همای در هوا گر بخورد ز کشتۀ لعل لب تو استخوان. سیف اسفرنگی
نوزدهمین سلسله از پادشاهان چینی (شمالی و جنوبی) که از 960- 1280 میلادی حکومت کرده اند. عده شاهان آن 18 تن است. آلتان خانیان از اقوام چورچه (منچوری) خروج کرده چین شمالی را از چنگ سونگها بیرون آوردند و فقط چین جنوبی بدست آنان ماند. سپس سلسلۀ آلتان خانیان درعهد اکتای قاآن منقرض گردید و سلسلۀ سونگ هم در عهد قوبیلای قاآن بکلی منقرض شد. (فرهنگ فارسی معین)
نوزدهمین سلسله از پادشاهان چینی (شمالی و جنوبی) که از 960- 1280 میلادی حکومت کرده اند. عده شاهان آن 18 تن است. آلتان خانیان از اقوام چورچه (منچوری) خروج کرده چین شمالی را از چنگ سونگها بیرون آوردند و فقط چین جنوبی بدست آنان ماند. سپس سلسلۀ آلتان خانیان درعهد اکتای قاآن منقرض گردید و سلسلۀ سونگ هم در عهد قوبیلای قاآن بکلی منقرض شد. (فرهنگ فارسی معین)
نام ناحیتی ببلخ: امیر سانخ گویند منعم است ببلخ ز حد سانخ املاک اوست تا اونج اگر سخاوت او وآن او قیاس کنی گدای سونخ او به ز منعم سانخ. سوزنی (دیوان نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 4)
نام ناحیتی ببلخ: امیر سانخ گویند منعم است ببلخ ز حد سانخ املاک اوست تا اونج اگر سخاوت او وآن ِ او قیاس کنی گدای سونخ او به ز منعم سانخ. سوزنی (دیوان نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه ص 4)
پای برجای شدن در علم و جز آن. (آنندراج) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). در علم قوی گشتن. (المصادر زوزنی) : سنوخ در علم، رسوخ در آن. (یادداشت بخط مؤلف)
پای برجای شدن در علم و جز آن. (آنندراج) (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). در علم قوی گشتن. (المصادر زوزنی) : سنوخ در علم، رسوخ در آن. (یادداشت بخط مؤلف)
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار