جدول جو
جدول جو

معنی سونش

سونش
ریزه های فلز که هنگام سوهان کردن و سودن آن به زمین می ریزد، براده، سناو، سخاله، توبال، برای مثال بر سرش یکی غالیه د ان بگشاده / وآکنده در آن غالیه د ان سونش دینار (منوچهری - ۱۵۴)
تصویری از سونش
تصویر سونش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سونش

سونش

سونش
ریزگی فلزات را گویند که از دم سوهان ریزد و به عربی براده خوانند. (برهان). ریزۀ آهن و سیم و زر که بسوهان افتد. (فرهنگ رشیدی). براده و ساو آهن. (زمخشری). سونش آهن. فسالهالحدید. (بحر الجواهر) :
شرر دیدم که بر رویم همی جست
ز مژگان همچو سوزان سونش زر.
لبیبی.
سونش الماس می بارد فلک بر آبگیر
خردۀ کافور می ریزد هوا بر بوستان.
فرقدی.
سونش سیم سپید از باغ بردارد همی
باز همچون عارض خوبان زمین اخضر شود.
عنصری.
بر سرش یکی غالیه دانی بگشاده
و آکنده در آن غالیه دان سونش دینار.
منوچهری.
و سونش سفال نو سود دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
رنگ سپیدی بر زمین از سونش دندانش بین
سوهان بادش پیش از این بر سبز دیبا ریخته.
خاقانی.
نیفتاد گردی بر آن زر خشک
بجز سونش عنبرو گرد مشک.
نظامی.
سونش لعل ریزداز پر همای در هوا
گر بخورد ز کشتۀ لعل لب تو استخوان.
سیف اسفرنگی
لغت نامه دهخدا

سوزش

سوزش
عمل سوختن احساس ناراحتی که در برخورد آتش به عضو دست دهد، سوز و گداز، سوز و اشتیاق بسیار، التهاب اضطراب، زحمت، دلسوزی، کج خلقی
فرهنگ لغت هوشیار

سوجش

سوجش
عمل سوختن احساس ناراحتی که در برخورد آتش به عضو دست دهد، سوز و گداز، سوز و اشتیاق بسیار، التهاب اضطراب، زحمت، دلسوزی، کج خلقی
فرهنگ لغت هوشیار

سونا

سونا
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
فرهنگ فارسی معین