جدول جو
جدول جو

معنی سوزنده - جستجوی لغت در جدول جو

سوزنده
آن که یا آن چه بسوزد، گرم تابدار، آنکه یا آن چه بسوزاند سوزاننده
تصویری از سوزنده
تصویر سوزنده
فرهنگ لغت هوشیار
سوزنده
((زَ دِ یا دَ))
آن که یا آن چه سوزد، گرم، سوزاننده
تصویری از سوزنده
تصویر سوزنده
فرهنگ فارسی معین
سوزنده
آنکه یا آنچه چیزی را بسوزاند، آنکه یا آنچه بسوزد، کنایه از بسیار غم آور
تصویری از سوزنده
تصویر سوزنده
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوزنده
تصویر دوزنده
خیاط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
تولیدگر
فرهنگ واژه فارسی سره
آنکه چیزی میسازد صانع عامل، آماده کننده تهیه کننده، بنا بانی عمارت کننده، پدید آورنده امری تازه اختراع کننده مخترع مبدع موجد، جاعل، سازگار سازوار، نوازش کننده دلگرم کننده، بخشنده، علاج کننده موثر مفید (دارو)، ساز زننده نوازنده، کسی که آهنگ موسیقی سازد مصنف موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپوزنده
تصویر سپوزنده
تاخیر کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توزنده
تصویر توزنده
جستجو کننده جوینده، حاصل کننده اندوزنده، ادا کننده گزارنده
فرهنگ لغت هوشیار
سر حال شادمان مسرور: بسیار سر زنده و با نشاط و خوش معاشرت است، معروف مشهور، مهتر قوم سردسته سر جنبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوزنده
تصویر دوزنده
کسی که چیزی می دوزد، خیاط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
سر حال، سرخوش، شادمان، بانشاط، معروف، نامدار، متنفذ، سردسته، بزرگ تر صنف یا طایفه، سرجنبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
کسی که چیزی می سازد و درست می کند، پرفایده، در موسیقی نوازنده، ساز زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گوزنده
تصویر گوزنده
کسی که بگوزد آنکه ضرطه دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توزنده
تصویر توزنده
((زَ دِ))
جستجو کننده، ادا کننده، گزارنده، اندوزنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
((~. زِ دَ یا دِ))
شادمان، سرحال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یوزنده
تصویر یوزنده
((زَ دِ))
جستجو کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپوزنده
تصویر سپوزنده
فروکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوزنده
تصویر یوزنده
جوینده، جستجوکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرزنده
تصویر سرزنده
Brisk, Pert, Frisky, Zippy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سازنده
تصویر سازنده
Constructive, Builder, Fabricator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
живой , игривый
دیکشنری فارسی به روسی
строитель , конструктивный , производитель
دیکشنری فارسی به روسی
Bauherr, konstruktiv, Fabrikant
دیکشنری فارسی به آلمانی
живий , жвавий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
будівельник , конструктивний , виробник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
budowniczy, konstruktywny, producent
دیکشنری فارسی به لهستانی
建筑工人 , 建设性的 , 制造商
دیکشنری فارسی به چینی
活跃的 , 活泼的
دیکشنری فارسی به چینی
animado, brincalhão, vivo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
construtor, construtivo, fabricante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
costruttore, costruttivo, produttore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
constructor, constructivo, fabricante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی