معنی توزنده
توزنده
((زَ دِ))
جستجو کننده، ادا کننده، گزارنده، اندوزنده
تصویر توزنده
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با توزنده
توزنده
توزنده
جستجو کننده جوینده، حاصل کننده اندوزنده، ادا کننده گزارنده
فرهنگ لغت هوشیار
دوزنده
دوزنده
خیاط
فرهنگ واژه فارسی سره
تازنده
تازنده
دونده تند رو، دواننده
فرهنگ لغت هوشیار
سوزنده
سوزنده
آن که یا آن چه بسوزد، گرم تابدار، آنکه یا آن چه بسوزاند سوزاننده
فرهنگ لغت هوشیار
دوزنده
دوزنده
کسی که چیزی می دوزد، خیاط
فرهنگ فارسی عمید
تازنده
تازنده
دونده، دواننده، تاخت و تازکننده
فرهنگ فارسی عمید
توفنده
توفنده
غرنده، ویژگی آنچه یا آنکه بانگ مهیب برآورد
فرهنگ فارسی عمید
گوزنده
گوزنده
کسی که بگوزد آنکه ضرطه دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تازنده
تازنده
دونده، تندرو، دواننده
فرهنگ فارسی معین