جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دوزنده

دوزنده

دوزنده
کسی که می دوزد وبخیه می کند. (ناظم الاطباء). خیاط. سوزنکار. آنکه به شغل دوختن پردازد. آنکه عمل دوختن پیشه دارد. آن که بدوزد. آن که دوختن جامه پیشه دارد. (یادداشت مؤلف) : قراز، دوزندۀ درز موزه و جز آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

توزنده

توزنده
جستجو کننده جوینده، حاصل کننده اندوزنده، ادا کننده گزارنده
توزنده
فرهنگ لغت هوشیار

سوزنده

سوزنده
آن که یا آن چه بسوزد، گرم تابدار، آنکه یا آن چه بسوزاند سوزاننده
سوزنده
فرهنگ لغت هوشیار