جدول جو
جدول جو

معنی سوزندان - جستجوی لغت در جدول جو

سوزندان
ظرف کوچک استوانه شکل که در آن سوزن بگذارند، جای سوزن
تصویری از سوزندان
تصویر سوزندان
فرهنگ فارسی عمید
سوزندان
(زَ)
کیسه ای که در آن سوزنها رانگهدارند. (آنندراج). استوانه ای کاواک از چوب یا فلز که در آن سوزن گذارند. (ناظم الاطباء) :
به تشریفت چو سوزندان جیب از نرمدست آل
زبانی آتشینم هست ولیکن درنمیگیرد.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که در راه آهن بر سر دوراهی یا ایستگاه مامور قطع یا وصل کردن ریل ها پیش از عبور قطار می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
چیزی را آتش زدن یا در آتش انداختن که بسوزد، آتش زدن در چیزی
با حرارت زیاد سبب آسیب یا آزار شدن
کنایه از اثر گذاشتن، تاثیر گذاشتن
کنایه از تباه کردن، ضایع ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روغندان
تصویر روغندان
ظرف روغن، جای روغن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روشندان
تصویر روشندان
جایی که در آن چراغ بگذارند، روشنی دان، چراغ دان، تاب دان، روزنی که نور از آن داخل می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیزندان
تصویر دیزندان
سه پایه، سهپایۀ آهنی که دیگ را روی آن میگذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوچندان
تصویر دوچندان
دو برابر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سورنجان
تصویر سورنجان
گیاهی پیازدار، با شاخه های کوتاه، گل های زرد یا بنفش کوچک و برگ های دراز و باریک که پیاز آن دارای موسیلاژ، آمیدون، قند، تانن و ماده ای سمی به نام کولشیسین است و در طب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
دهی جزء دهستان دودانگه بخش ضیأآباد که در شهرستان قزوین واقع است و دارای 1034 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
جایی که در آن چراغ بگذارند چراغدان روشنی دان، تابدان، روزن و سوراخی که از آن روشنایی داخل خانه گردد
فرهنگ لغت هوشیار
سوزن در نان یا گوشت گذاشتن و به حیوانات (مانند سگ) خورانیدن جهت کشتن آنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
آتش زدن در چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سورنجان سنبلید از گیاهان گل حضرتی. یا سورنجان مصری. شنبلید. توضیح در کتب مختلف دو لغت سورنجان مصری و سورنجان - را که دو گیاه مختلف و از دو تیره اند - با یکدیگر خلط و اشتباه کرده یکی را به جای دیگر گرفته اند. برای شرح بیشتر به گل حضرتی و شنبلید رجوع شود
فرهنگ لغت هوشیار
شیر زا از داروها گیاهی است که از آن دارویی به جهت فربهی سازند مستعجل ثعلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیزندان
تصویر دیزندان
سه پایه ای آهنین که دیگ مسین را بربالای آن گذارند و طعام پزند
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه در راه آهن بر سر دو راهی و ایستگاه موظف است که ریلها را برای عبور قطار وصل یا قطع کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روغندان
تصویر روغندان
ظرف روغن، حقه مرهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیزندان
تصویر دیزندان
((زَ))
سه پایه ای آهنین که دیگ مسین را بر بالای آن گذارند و طعام پزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
((دَ))
سوزانیدن، آتش گرفتن، سوختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روشندان
تصویر روشندان
چراغدان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوزنبان
تصویر سوزنبان
مسئول ریل راه آهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرزندان
تصویر فرزندان
اولاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
Blaze, Burn, Char, Incineration, Prick, Scorch, Singe
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
brûler, carboniser, incinération, piquer, brûler légèrement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
гореть , жечь , угрожать , сжигание , уколоть , обжигать , подпалить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
brennen, verkohlen, Verbrennung, stechen, verbrennen, anbrennen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
горіти , палити , обуглювати , спалення , уколоти , обпалювати , підпалювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
palić, spalić, spalenie, ukłuć, przypalać, przypalić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
燃烧 , 烧 , 烧焦 , 焚烧 , 刺痛 , 烤
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
queimar, carbonizar, incineração, picar, chamuscar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
bruciare, carbonizzare, incenerimento, pungere, scottare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
arder, quemar, carbonizar, incineración, pinchar, chamuscar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
verbranden, verbranding, prikken, aanbranden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سوزاندن
تصویر سوزاندن
जलाना , दहन , चुभाना
دیکشنری فارسی به هندی