جدول جو
جدول جو

معنی سوزن بان

سوزن بان
کسی که در راه آهن بر سر دوراهی یا ایستگاه مامور قطع یا وصل کردن ریل ها پیش از عبور قطار می باشد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سوزن بان

سوزن بان

سوزن بان
آنکه سوزن راه آهن را نگهبانی کند. آنکه در راه آهن بر سر دو راهی یا ایستگاه موظف است ریلها را برای عبور قطار وصل یا قطع کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

سوزن بال

سوزن بال
بچه مرغی که پرهای نوبرآورد و آن پرها بعینه مثل سوزن و خار باشد و آنراسیخ پر نیز گویند. (آنندراج) (از غیاث) :
به مرغانی که سوزن بال دیده
که جز اشک شرر دانه نچیده.
حکیم زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سوزنبان

سوزنبان
آنکه در راه آهن بر سر دو راهی و ایستگاه موظف است که ریلها را برای عبور قطار وصل یا قطع کند
فرهنگ لغت هوشیار

سوزن دادن

سوزن دادن
سوزن در نان یا گوشت گذاشتن و به حیوانات (مانند سگ) خورانیدن جهت کشتن آنها
فرهنگ لغت هوشیار

سوزن زدن

سوزن زدن
دوختن پارچه با دست و به وسیلۀ نخ و سوزن، دوخت و دوز
نقش و نگار انداختن در پارچه با نخ و سوزن
در پزشکی داخل کردن داروی مایع به بدن به وسیلۀ سوزن تو خالی، آمپول زدن، تزریق
سوزن زدن
فرهنگ فارسی عمید