جدول جو
جدول جو

معنی سهل - جستجوی لغت در جدول جو

سهل
آسان
تصویری از سهل
تصویر سهل
فرهنگ واژه فارسی سره
سهل
نرم، آسان، هموار
تصویری از سهل
تصویر سهل
فرهنگ لغت هوشیار
سهل
مقابل صعب، آسان، کنایه از کم اهمیت، غیرقابل توجه، مقابل حزن، زمین نرم و هموار
سهل ممتنع: در علوم ادبی، نثر خوب که شنیدنش آسان و گفتنش دشوار باشد، شعر خالی از تصنع که گفتن نظیر آن سخت باشد
تصویری از سهل
تصویر سهل
فرهنگ فارسی عمید
سهل
((سَ))
آسان، نرم، زمین نرم
سهل العبور: راهی که به آسانی از آن بتوان گذشت، آسان رو (واژه فرهنگستان)
سهل العلاج: مرضی که به آسانی بتوان آن را مداوا کرد، آسان چاره (واژه فرهنگستان)
سهل الوصول: آن چه که به آسانی به دست آید، آسان رس، آسان یاب (واژه فرهنگستان)
تصویری از سهل
تصویر سهل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهله
تصویر سهله
آسانگیر با گذشت زون، زمین هموار کوچک، نرم ریخت، ماسه، شکمروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهل
تصویر اسهل
آسانتر، سهل تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسهل
تصویر تسهل
آسان شدن، نرم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
شکم نرم کننده، دوائی که رطوبات عروق و اعضا دیگر را بسوی امعا کشد و از روده بیرون کند، کار کن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسهل
تصویر اسهل
((اَ هَ))
نرم تر، آسان تر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسهل
تصویر مسهل
((مُ هِ))
هرچیزی که باعث شکم روی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسهل
تصویر تسهل
آسان شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسهل
تصویر اسهل
سهل تر، آسان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسهل
تصویر مسهل
ویژگی غذا یا دارویی که معده و روده ها را پاک کند و لینت بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهل الوصول
تصویر سهل الوصول
آسان یاب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهل انگاری
تصویر سهل انگاری
حالت و عمل سهل انگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل انگار
تصویر سهل انگار
آنکه کارها را آسان شمرد و بی اعتنائی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل الهضم
تصویر سهل الهضم
غذایی که باسانی هضم شود زودگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل الوصول
تصویر سهل الوصول
آسان رس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل الوجه
تصویر سهل الوجه
باریک چهره
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه بتوان باسانی او را بهر جا برد مطیع و آرام: ... . و بتو هم نگویی که او را سهل القیاد و سست عنان یافتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل القبول
تصویر سهل القبول
آنچه که باسانی بتوان پذیرفت زود پذیر زود باور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل العلاج
تصویر سهل العلاج
آسانچاره مرضی که باسانی بتوان آنرا مدوا کرد. آسان چاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل العبور
تصویر سهل العبور
آسانرو راهی که باساننی از آن بتوان گذشت آسان رو مقابل صعب العبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل الخلق
تصویر سهل الخلق
نرمخوی خوشرفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل الحصول
تصویر سهل الحصول
دستخوش آسانرس آسانیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهل الهضم
تصویر سهل الهضم
غذایی که به آسانی هضم شود، آسان گوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهل العلاج
تصویر سهل العلاج
مرضی که درمانش آسان باشد، آسان چاره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهل انگار
تصویر سهل انگار
کسی که هر کار یا پیشامدی را آسان انگارد، آنکه کاری را آسان شمارد و در آن دقت نکند، لاقید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهل ممتنع
تصویر سهل ممتنع
در علوم ادبی، نثر خوب که شنیدنش آسان و گفتنش دشوار باشد، شعر خالی از تصنع که گفتن نظیر آن سخت باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهل الوصول
تصویر سهل الوصول
آنچه به آسانی به دست آید، آسان رس، آسان یاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهل العبور
تصویر سهل العبور
راهی که به آسانی بتوان از آن عبور کرد، آسان رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهل القیاد
تصویر سهل القیاد
آنکه به آسانی بتوان او را وادار به هرکاری کرد، مطیع، آرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سهل انگار
تصویر سهل انگار
((سَ اِ))
آن که همه چیز را آسان انگارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سهل الوصول
تصویر سهل الوصول
آن چه که به آسانی به دست آید، آسان رس، آسان یاب (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سهل العلاج
تصویر سهل العلاج
مرضی که به آسانی بتوان آن را مداوا کرد، آسان چاره (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین