جدول جو
جدول جو

معنی سهل

سهل
((سَ))
آسان، نرم، زمین نرم
سهل العبور: راهی که به آسانی از آن بتوان گذشت، آسان رو (واژه فرهنگستان)
سهل العلاج: مرضی که به آسانی بتوان آن را مداوا کرد، آسان چاره (واژه فرهنگستان)
سهل الوصول: آن چه که به آسانی به دست آید، آسان رس، آسان یاب (واژه فرهنگستان)
تصویری از سهل
تصویر سهل
فرهنگ فارسی معین